-
۱۷۵
چهارشنبه 3 دی 1399 17:43
باید به دستگاه قهوه ساز بگیرم شدیدا مورد نیاز است. محمد میگه اگر بگیری میزارمش توی اتاق خودم ....یعنی در این حد مادرشو دوست داره ها ....بیا اینهمه بچه بزرگ کن یه رباتم باید بگیرم برام چای بزاره شیرینی مربایی بخره کنار چای بزاره هات چاکلت درست کنه قهوه بیاره آش رشته هم بلد باشه عالی میشه.. #تنبلم خودتونید :)
-
۱۷۴
یکشنبه 30 آذر 1399 17:01
وقتی از یک وسیله دوستتان خوشتان امده و به وی سفارش خرید ان وسیله را میدهید و قیمتش را هم میدانید اول پول انرا پرداخت کنید بعد سفارش دهید شاید ان دوست بینوایتان به اندازه ان وسیله پول توی کارتش نباشد و انوقت به شما میگوید که فروشنده گفته فعلا موجود نداریم ..... چند روز پیش من توی تست ها دو مورد تست مشکل دار دیدم که...
-
یلدا
یکشنبه 30 آذر 1399 12:18
-
۱۷۳
شنبه 29 آذر 1399 16:28
یک آموزش ساده برای کیک یلدا درون تابه بدون فر: ابتدا تابه مورد نظرتون را چرب کرده شعله اجاق گاز را روشن کرده و شعله پخش کن روی ان قرار دهید حرارت باید کم باشد تابه رو به همرا در اون روی حرارت بگذارید تا گرم بشه .. مواد لازم برای کیک : ۲ لیوان سرخالی آرد را به همراه با ۱ قاشق چایخوری بکینگ پودر الک کنید و کنار بزارید ۳...
-
۱۷۲
چهارشنبه 26 آذر 1399 10:12
اونروزی که من سردرد شده بودم و حالم خیلی بد بود و اوضاع جارو برقی و پریز هم اینجوری شد ه بود و کار هم زیاد وسط همه اینا خواهر زاده ۶ ساله ام (رایان) زنگ زده بهم .. بار اولش بود شخصا بهم رنگ میزد خب طبعا با گوشی مامانش بود اولش فکر کردم نگار هست ولی وقتی جواب دادم صدای بچگونه اش که پیچید توی گوشم توی دلم قند اب شد...
-
۱۷۱
سهشنبه 25 آذر 1399 12:35
I don't want To love you I want To be free I want to be me But when I Shut my eyes All I see is you
-
۱۷۰
دوشنبه 24 آذر 1399 16:35
۱:از نمازخونه بیرون میومدم که دوتا اقا جلوم سبز شدن و گفتن استوری چند وقت پیشتون را دیدیم (؟؟؟؟) خیلی عالی بود خوشحالیم که همکارانی مثل شما داریم(!!!!!!!!) گفتم ببخشید من شما رو میشناسم؟ استوری چی؟؟ گفتن فلانی هستم و فلانی ازحراست دانشگاه استوری شما در مورد کتاب ها را دیدیم خودتونم اونها رو خوندید حتما..... آقاااااااا...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 آذر 1399 15:57
انقدر سرم درد میکنه که هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 آذر 1399 11:56
امروز روز اعصاب خرد کن من هست به شدت عصبی ام ......سر یه چیز مسخره عصبی ام ولی شده خب ....................................................................
-
۱۶۹
شنبه 22 آذر 1399 23:42
این"فردا دربارش حرف میزنیم " "بعدا حرف میزنیم" "بهتره الان دربارش حرف نزنیم" هم یه وقتایی جمله های ناراحت کننده این .اصلا خیلی.
-
۱۶۸
شنبه 22 آذر 1399 19:06
ثبت شود به تاریخ روزهای اخر پاییز سال ۹۹ کرونایی: نمیدونم امسال زمستان بارش برفی خواهیم داشت که بتونم ثبت کنم یا نه ؟! پ.ن: دل به تو دادم که غمم برهانی نشوی تو همان کس که به درد بکشانی ... مکان: پارک علوی شیراز
-
۱۶۷
شنبه 22 آذر 1399 13:02
چند وقتی هست یکی از دندونها داره آلارم میده ...الانم حس میکنم کار داره به جاهای باریک میکشه .....توی کرونا اخه موقع دندانپزشکی رفتن هست؟؟؟؟ بزار انقدر الارم بده خودش خسته بشه
-
۱۶۶
جمعه 21 آذر 1399 17:13
دلم برای قالیبافی و بافتنی تنگ شده برای خوشنویسی ....بیشتر از ۵ ساله که سراغ هیچکدوم نرفتم حتی اندازه یه رج یا یه گره .....قصد داشتم امسال کیف بدوزم کیف های پارچه ای با گلدوزی ساده و کوچولو مقداری وسایل هم گرفتم اما دست نخورده موندن .....
-
۱۶۵
چهارشنبه 19 آذر 1399 13:25
۱:یه جور بیسکوییت زنجبیلی این فروشگاه سروش سر کوچمون داشت که من توی عید یه ظرف فلزی بزرگ ازش خریدم ۴۵ تومن دیروز که رفتم ازش خرید کنم دیدم داره گفتم بخرم شده بود ۱۶۰ تومن از خیرش گذشتم ۲: خانمه پای صندوق میگفت نهههه این روغن پخت و پزه من فقط روغن سرخ کردنی میخوام ...پیرمرده توی صف صندوق گفت ای بابا خانم چونه نزن همینم...
-
۱۶۴
سهشنبه 18 آذر 1399 17:19
یکی میگه اگر خسته اید چاره اش یه چمدون کوچیک و یه سفر هست راستش من خیلی وقته سفر رو دوست ندارم دوست داشتم اما دیگه ندارم عوضش من وقتی ناراحتم عصبی ام نگرانم یا خسته ام کیک میپزم درست مثل یه نقاشی یه خط شعر یا نواختن یه نت از موسیقی حالم را خوب میکنه همیشه هم خوب درنمیاد گاهی وقتا که خراب میشه و لب و لوچه ام اویزون...
-
۱۶۳
دوشنبه 17 آذر 1399 12:51
بالاخره همین دو دقیقه پیش بعد از تماسهای مکرر من و جواب ندادن های مکررتر فروشنده پول را واریز کرد و بعد هم تماس گرفت که من پول را یکم آذر ماه ریخته بودم نمیدونم چرا به حساب شما نیومده و پیرینتی را که گفتید برام واتس اپ کنید و بفرستید (امروز رفتم یه پرینت گرفتم از دوستم که توی بانک هست که مطمئن بشم واقعا واریز نداشته...
-
۱۶۲
یکشنبه 16 آذر 1399 21:45
بعداز ظهر بعد از کار رفتم سراغش اما فروشگاه بسته بود شماره ای که روی در گذاشته بود و براشتم و باهاش تماس گرفتم اول که کلا گفتش که پول منو همون شب داده (تازه صداشم از توی فروشگاهش میومد ) منم گفتم که پول رو ندادید و اینا از من اصرار از اون انکار اخرش گفتم من پرینت بانک رو دارم (الکی) و الان بیرون فروشگاه هستم لطفا...
-
۱۶۱
یکشنبه 16 آذر 1399 12:58
عجب بارونی میزنه باید خونه رفتم یه آش رشته درست کنم چتر یادم رفته با اینکه از صبح بارون تندی میزد ولی چون با ماشین بودم چتر رو فراموش کردم وگرنه الان توی خیابون سمیه جلوی پارک ازادی قدم زدن خیلی کیف میده چتر رو میبردم و تا سر خیابون پیاده میرفتم و بقیه اش رو با ماشین صبح خیلی دلم میخواست اش سبزی بگیرم و نون سنگک و...
-
۱۶۰
شنبه 15 آذر 1399 21:24
یه دانگل یو اس بی رو ۲۸ آبان خریدم که فروشنده گفتش این همون چیزیه که شما میخواید ولی وقتی خواستیم استفاده کنیم متوجه شدم که نه اونچیزی نیست که من میخواستم و اصلا کلا به درد اینکار من نمیخوره ۲۹ آبان رفتم اونو پسش دادم البته فکر نمیکردم پس بگیره ولی گرفت و شماره کارتمم گرفت که پولشو برام واریز کنه ولی تا الان اینکار رو...
-
۱۵۰
شنبه 15 آذر 1399 16:12
جمعه رفتم خونه مامانم جذب ویتامین مامان من برای روز تولد هر کدوم از ماها برامون بهترین غذایی که دوست داریم رو میپزه به من گفت از همه بیشتر زرشک پلو رو دوس داری برات پختم ..گفتم ماماااان خودت که میدونی من آش رشته رو از همه بیشتر دوس دارم ..گفتن آررره دختر جان اما ظهر که نمیشه اش بخوریم برات سه چهارتا بسته مواد اش رشته...
-
۱۵۸
جمعه 14 آذر 1399 22:45
این داستان : مهندس بعد از این ... یک روز جمعه در خانه مادربزرگ؛ یک خواهرزاده ۹ ساله به نام مهدی به خاله اش چنین گفت: میگمااا مامان خاله ؛ داداش محمد الان داره مهندس کامپیوتر میشه؟؟ من: آره عزیزدلم .. مهدی: یعنی وقتی داداش مهندس بشه میتونه بهم همه چیز یاد بده ؟؟ من: اگر خوب درساشو بخونه و تمرین کنه اره میتونه بهت خیلی...
-
۱۵۷
پنجشنبه 13 آذر 1399 21:25
چندتا عکس ببینید : کیک تولدهای محصول آشپزخانمان
-
۱۵۶
پنجشنبه 13 آذر 1399 02:04
شما هممثل من یه سریال رو نصفه میبینید بعد با اسپویل هاش پیگیریش میکنید ؟؟؟ . چرا من از جان یامان خوشم میاد ..یه رفتار شلخته طوری داره که دوستش دارم اونو انگار خود منم اون زمانهای عنفوان جوانی در دوره جاهلیت تا حدود ای ۲۷ سالگی . یه فیلم با پسرم دیدیم قسمت اول رو توی عید دیده بودیم قشنگ بود خیلی خوشم اومد قسمت دومش رو...
-
۱۵۵
چهارشنبه 12 آذر 1399 11:14
۱:من امروز اف هستم و این دلچسبه ۲:گوشت حبوبات و سبزی رو چقدر وقته که اماده کردم و گذاشتم فریز یه آش سبزی بپزم و وقت نمیشه شاید امروز دست بکار شدم ۳:چرا نمیتونم مسابقه کتابخوانی دانشجویی رو شرکت کنم خب منم یه زمانی دانشجو بودم شیطونه میگه برم از طرف پسرم شرکت کنم مجازیم هست میشه ها ۴: چقدر وقته یه شیرینی فروشی نرفتم...
-
۱۵۴
سهشنبه 11 آذر 1399 11:27
طرز تهیه کلم پلو شیرازی خوبو : برنــج : ۲ پیمانه گوشت چرخ کرده : ۲۰۰ گرم کلم : ۳۵۰ گرم سبزی معطر (تره، ریحان، ترخون، شوید) : ۱۲۰ گرم پیاز : ۱ عدد پیاز داغ : ۲ قاشق غذاخوری آرد نخود چی : ۱ قاشق غذاخوری پودر لیمو عمانی در صورت تمایل نمک، فلفل و زرچوبه به مقدار لازم مراحل طرز تهیه کــلم پلــو شیرازی 1- برای شروع ابتدا...
-
۱۵۲
یکشنبه 9 آذر 1399 20:41
یه وقتایی هست که دلت میخواد با همه ادمای دنیا حرف بزنی از هر چیز با ربط و بی ربطی ..اما در عین حال حوصله حرف زدن هم نداری ..پارادوکس عجیبیه ..
-
۱۵۱
یکشنبه 9 آذر 1399 19:19
امروز عقد پسرعمو بود به قول خواهرش : یاران چه غریبانه رفتند سر خانه زن عمو متاسفانه بخاطر کرونای خیلی شدیدی که مبتلا شدن و هنوزم توی خونه اکسیژن میگیرن نتونستن سر عقد پسر ته تغاری باشن طبعا خواهرشوهرها هم نتونستن یعنی همون دخترعموهام خواهرای داماد و ویدیو کال کردن ما هم توی گروه هر کس اهنگ شاد داشت فرستاد و واسونک...
-
۱۴۹
پنجشنبه 6 آذر 1399 19:01
امروز یه تماس با گوشی پسرم گرفته شد بعد از چند ثانیه دیدم میگه برو بابا و قطع کرد ...بهش گفتم چی شده ؟! میگه مامان طرف با شماره پرایوت نامبر زنگ زده بعد میگه شما چون دانشگاه اطلاعات و امنیت ملی قبول شدی و نیومدی ثبت نام کنی شماره ملی اتون رو بده تا براتون انصراف بزنم منم گفتم برو بابا و قطع کردم ... ..... مگه داریم...
-
۱۴۸
پنجشنبه 6 آذر 1399 11:24
هر کجا هستم باشم آسمان مال من است پنجره ، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند قارچ های غربت
-
۱۴۷
شنبه 1 آذر 1399 17:32
روزها میگذرد از پی هم میگذرد میگذرد میگذرد یه چیزهایی هم اتفاق افتاده اما نه چندان مهم و نه قابل تعریف دچار سندرم بی تفاوتی هستم در این روزها .... اما .....همیشه یک اماهایی هست که گذاشتمشون کنار برای وقتیکه حال و احوالم خوب بشه من یه آگهی فروش توی دیوار زدم برای چیزی که حدودا ۱۰ ۱۲ کیلو وزن داره بعد دیشب یه نفر از...