متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

405

بالاخره بعد از مدتها پولی بدست اومد که بتونم برای این پسر یه ماشین بخرم واقعا  خوشحالم 

پول زیادی نیست و نمیشه باهاش ماشین صفر یا انچنانی خرید ولی خوبه بهرحال میشه وسیله ای گرفت که برای شرکت و دانشگاه که میره کمتر اذیت بشه 

خودش ۲۰۷ دوست داره ولی پولی که دارم به ۲۰۷ نمیرسه به مدلهای زیر سال ۹۹و پایینش میرسه که قابل اعتماد نیست برام از لحاظ هزینه های بعدیش  با توجه به بودجه امون به ترتیب ساینا رانا و کوئیک توی لیست هستن ...پیشنهادی اگر دارید خوشحال میشم بگید 

من بهش گفتم ثبت نام کنه و از کارخونه بگیره ولی ظاهرا صبوری لازم را الان نداره و دلش میخواد زودتر به ماشین برسه 

...

روز ۴ شنبه هم موبایل من یهو سکته کرد  بردم نشون دادم گفتش از باتری و سوکت شارژرش هست باید هر دو کامل عوض بشه و چون پشت گوشی شیشه ای هست بیش از ۷۰ درصد احتمالش هست موقع برداشتنش توی دستگاه بشکنه و اگر بشکنه هزینه اونم هست و کم هم نیست و خدا رو شکر تمام تلاششو کرده بود و قاب پشت گوشی را سالم دراورده بود و بهم گفت خدا روشکر گوشی خاموش شده اگر یکی دو روز دیگه با همون باتری ادامه میدادی ممکن بود توی دستت موبایل منفجر بشه ( باتری به شدت اسیب دیده بود و فرسوده شده بود باتریش اورجینال و برای ۲۰۱۵ بود) 

خلاصه گوشی را درست کرد و الان خدا رو شکر دیگه از خالی شدن ناگهانی شارژ که از ۱۰۰ درصد تو نیم ساعت به ۱۵ درصد میرسید خبری نیست 

...

۴۰۴

دو روزه شیراز بارون یکسره داره بارون میباره 

بارون نه هااااا باااااااررررووون 

به قول شیرازیا یه جوری ۴ ۵ ماه گذشته گرما تو مغز استخونمون رفته که هنوز سردی هوا رو حس نمیکنیم 

امروز چنان بارون میزد و رعد و برق که نگم چه سیلابی راه افتاده بود 

خونه مامان اینا اینبار دورهمی زنونه به صرف ناهار بود 

پنجره های قدی و بزرگ حالشون باز بود و موقع ناهار اهنگ خوش صدای بارون عجیب حال هممون رو خوب میکرد 

حیف که همه حدودای ۵ عصر دیگه رفتن که به سیلاب و ترافیک نخورن وگرنه برنامه اش رشته هم داشتیم 

خلاصه که ابان بارونی و رعد و برقی همچین سیلابی شروع شده و امیدواریم فقط به همین دو روز خاتمه پیدا نکنه و باز هم بارش داشته باشیم 

سمیرا از دیروز هی عکس و فیلم از بارون میفرسته و میگه هوا خیلی خَش شده و چند دقیقه پیش برای بار هزارم فیلم از بارش شدید فرستاد و نوشت دیگه الان هوا خش نیست قشنگ وحشی شده دعواست اون بالاها 

۴۰۳

بعد از ابتلای فرزند محترم به ویروس سرما منم گفتم اصلا چه معنی داره من از قافله ویروس زدگان جا بمونم و این چنین شد که من هم ویروسی شدم اما خب خدا رو شکر توحش ویروس زیاد نبود و زود در جنگ نابرابر گلبولهای سفید و ماکروفاژها و بقیه اقلام ایمنی از میدون بدر شد تا حدی فعلا خوب هستیم تا ببینم دنیا دیگه چه خوابی برای بشر دیده ....

.

روزهای چهارفصل شیراز که صبحش بهار و ظهرش تابستون و عصرش پاییز و شبش  نیمچه زمستون بود تبدیل شده به دو فصل بهار و نیمچه زمستون هنوز چندان برگ ریزان نیست باران نیست و نیاز به لباس گرم نیست اینم شد پاییز؟؟؟ 

.

پ.ن: 

عمورضا روبراه نیست عوارض شیمی درمانی خیلی ازارش میده 

بهناز (دخترخاله) هرروز یعنی بدون استثنا هرروز از مدرسه رفتن دوتا پسرش استوری میزاره یعنی انقدرکه من اون مسیر مدرسه بچه هاش تو بیرمنگام را دیدم خیابون ارم خودمونو ندیدم ولی خدایی اونجا خیلی پاییزه 



۴۰۲

دلم میخواد بنویسم اما نمیدونم چی بنویسم 

مثلا بنویسم 

ای بابا چقدر پول مالیات زیاد اومد جریمه دیرکرد خورده چونکه خواهر که مسول اینکار بود یادش رفته قبض را از کافی نت بگیره و تحویل بده 

یاااا 

بنویسم : از دست این بچه ها اخه مثلا دانشجویی چرا موقع سرماخوردگی نباید ماسک بزنی و بقیه را مریض کنی یکی از بیمارهای واگرفته هم میشه پسر خودم 

یاااا

بنویسم : اسنپی که امروز باهاش اومدم وسواس بود و میگفت که سرهنگ بازنشسته ارتش هست و نیازی به پول اسنپ نداره و فقط برای اینکه توی خونه هست با زنش دعواش نشه اومده اسنپ چقددررررر هم ماشینش تمیز بود خدایی برق میزد 

یااااا

بنویسم : چقدر ترشی گل کلمی که خریدم خوشمزه هست اما حیف لب و دهنم بخاطر خوردن یه خوراکی که نمیدونم کدوم خوراکی هست حساسیت شده و زخم و زیلی هست و فعلا فقط ما هیچ ما نگاه 

یااااا 

بنویسم : چقدررررر دلم برای بابام تنگ شده 

یااا 

بنویسم : بالاخره قرارداد اجاره را امضا کردیم همه چیز کامل بود فقط چون مستاجر چندین چک برای خرید ماشین داده بود بانک بهش چک جدید نمیداد برای ضمانت و مجبور شد سفته بیاره چون اتحادیه بهش گیر داده بود و نزدیک بود مغازه را پلمپ کنه بخاطر نداشتن قرارداد گفت دوماه دیگه چک بهمون میده اگر بخوایم اما

چک بهتره یا سفته؟؟ نمیدونم 

.

همینا دیگه ....


۴۰۱

بالاخره کاراموزی پسرجان بعد از دوترم توی نوبت بودن انجام شد و از سه شنبه باید بره شرکت استادشون برای دوره کاراموزی  ولی پروژه دانشگاه رو هنوز حتی موضوع هم نداده چرا استادا اینجوری شدن زمان ما خیلی فعال تر بودن الان انگار بزور باید انجام بدن 

.

مالیات را دادم و خیالم راحت شد 

چرا مالیات اینجوریه ما هر سال با این موضوع درگیریم یه مبلغی را تحت عنوان های مختلف میزنن اضافه بر مالیات اصلی بعد میریم اداره مالیات اعتراض میزاریم بخشیده میشه و همون مبلغ کمتر را میپردازیم !!!!!!!!!!ببخشید بی ادبیه ولی فکر کنم مرض دارن احتمالا 

خدا رو شکر که همیشه هم سامانه ها شون قطعه:((

.

صبح ۵ شنبه رفتیم صبحانه هتل رز با ورثه بسیااااار خوش گذشت هتلشم خیلی باکلاس بود و از همه مهمتر گربه نداشت زیر دست و پای ادم بخزه بوفه ازاد هم بود و حتی پیتزا و پاستا هم داشت  جای دوستان سبز

.

دیروز ماشین لباسشویی یه کد خطاهایی میداد و اب رو تخلیه نمیکرد و کلا کار نمیکرد اینجانب تعمیرش کردم تعمیر که نه مشکلشو برطرف کردم