امروز هوای شیراز خیلی عالی بود بسیاااار خنک نیمه ابری گاهی بارش نم نم و گاهی هم بسیااار شدید باران (به قول ما شیرازیا بارون باهاری هست دیگه) خلاصه حسابی همه ذوق زده شده بودن توی گروه ورثه بچه ها داشتن میگفتن هوا هوای انواع ارازلی هست و اصلا نباید تو خونه موند و اینا ولی یکی از دختر عموها گفت پس چرا اینجا فقط هوا هوای دعا و ثنا و راز و نیاز و نیایش هست :)) گفتیم چونکه شما در شاهچراغ در مراسم جشن عبادت دخترتان هستید و ما نزدیک باغ های خوشکل موشکل :))
بالاخره کارت سوخت را گرفتیم گویا در بازه زمانی ای که ما ایفون را داده بودیم برای تعمیرات پست چی محترم اومدن و ما متوجه نشدیم و برگشته بوده پست حالا خدا رو شکر به پستی برگشته بود که نزدیک ما بود
ورثه محترم فرمودند برای ساعت ۴ قرار کافه بزاریم اول اینکه من بسیااار خسته بودم و حوصله کافه را نداشتم ضمن اینکه اخرین قسطم را هم دادم و فعلا قسطی ندارم مدتی میخوام ثروت اندوزی و زراندوزی کنم و کمی حس پولداری بهم دست بده اگر برم کافه و صبحانه و بازار و استخر و فلان که دیگه نمیتونم حس پولداری بکنم والا .....اونا برای وقتی هست که قسط میدم چون پولی تهش از حقوق نمیموند بقیه اش را هم سر به نیست میکردم ولی الان داستان فرق داره (به سارا اسکروچ تبدیل میشویم)
یکی از دوستان از یه رستوران که غذای دایت داره یه مدل سالاد سفارش داد که توی عکسش روش یه استیک گوشت درست و حسابی بود وقتی اوردش یه ظرف بزرررگ پر از کاهو و سبزیجات بود و یه تیکه اندازه چهارانگشت دست گوشت به نازکی برگه کاغذ یهو برگشت گفت فکر کنم سفارش منو با سفارش یه ببعی اشتباه گرفته این چیه دیگه اصلا مثل عکسش نیست شبیه علفزارهای الپ هست
طبیعی هست که من از دی ماه به بعد که از شر بیماری رها شدم هنوز به شدت دچار تنگی نفس و تپش قلب میشم ؟؟ حتی با راه رفتن ساده چنان بهم فشار میاد که کتف هام دچار درد وحشتناکی میشن ..
اردیبهشت بیاید شیراز رفقا شیراز توی این ماه بی نظیره