-
۴۱۲
دوشنبه 1 بهمن 1403 17:16
به همین زودی روزها تند و تند گذشتن و ۵ شنبه چهلم خاله هست وقتی که من ۲۳ یا ۲۴ ساله بودم یعنی وقتی پسرم ۲ /۳ ساله بود یکی از خانمهای فامیل نسبتا نزدیک ما که خب رفت و امد زیادی هم با هم داشتیم در اثر بیماری فوت کردن ایشون خیلی جوان بودن زیر ۳۵ سال سن داشتن و یه دختر خیلی زیبا و دوتا پسر دوقلو داشتن که خب هر سه سن و سالی...
-
۴۱۱
یکشنبه 9 دی 1403 19:09
اتفاق خاصی نیوفتاده زندگی به روال عادی برقراره هرشب به این فکر میکنم که سال بعد این پسر سربازه ؟ کجاست ؟ و آخرشم به خودم میگم ای بابا حالا سرباز یا هر چی اینم میگذره میره (ولی فکرش همش تو سرم هست) سال پیش شب یلدا مراسم عقد دختر عمو بود امسال اولین یلدای مشترکشون و همچنین سالگرد عقدشون بود یه کیک سفارش دادن با تم انار...
-
۴۱۰
شنبه 1 دی 1403 14:54
یلدای بدترکیب ما.... امشب یکی از بدترین شب یلداهای عمرم بود دعوت عموی پسرم بودیم به صرف شام فقط چون هم خودشون عزادار بودن هم ما مراسم خاصی گرفته نشد به روال سالهای پیش کم کم عمه ها و عموهای دیگه هم اومدن این وسط پدرشوهر گیر داد که زنگ بزنید اون برادرشوهری که زنش خودکشی کرده بود هم بیاد گفت زنش نیاد نمیخوام ببینمش ولی...
-
409
یکشنبه 25 آذر 1403 08:37
دنیا جای عجیبیه انقدر عجیب که میشه شب خوابید و دیگه هیچوقت بیدار نشد درست مثل خاله جوان من که الان دو روزه چراغ خونش خاموش شده همون چراغی که با دستاش خاموش کرد تا بخوابه ولی دیگه بیدار نشد تنها خاله ام بود که دیگه فقط یه قاب عکس ازش مونده چقدر این رفتن های یهویی باورش سخته همین چند روز پیش دیدیمش توی مهمونی خونه مامان...
-
۴۰۸
یکشنبه 18 آذر 1403 20:47
بسته پستی حدود ده روز پیش به یه طلافروشی توی بازار تهران چیزی سفارش دادم که برام بیاره من ۳ شنبه ثبت سفارش کردم و شنبه هفته بعدش یعنی سه چهار روز بعدش بسته رسید و خب من راضی بودم خیلی البته قبلا خواهرم بهشون سکه و انگشتر سفارش داده بود و از این جهت من هم سفارش دادم (کارای هیچوقت نکرده ) تازه همون وقت من به خواهرم گفتم...
-
۴۰۷
دوشنبه 12 آذر 1403 17:33
خلاصه ای از روزهایی که گذشت بخوام بگم اتفاقات بزرگ و کوچیک زیادی افتاد از عروسی یکی از نزدیکان درجه یک مراسم تشییع و عزا خودکشی ناموفق (خدارو شکر) یکی از خیلیییی نزدیکان سرما خوردگی شدید عمل جراحی داماد محترم خیلی یهویی عمل جراحی زن عمو دورهمی های خونه باغ خانوادگی تصادف یکی از داماد های ورثه اصلا این اتفاقات انقدر...
-
۴۰۶
دوشنبه 21 آبان 1403 12:14
دو سه روز پیش عینک تازه را تحویل گرفتم ولی الان که میزنم دور را خوب و واضح میبینم اما موبایل یا برگه های روی میز یا حتی غذایی که دارم روی اجاق گاز میپزم تصاویرش میره توی هم و باید برم عقب بایستم تا بتونم واضح ببینمش من کلا چشمم دور را نمیبینه درست ولی نزدیک مشکلی ندارم و توی معاینه هم گفت مشکلی نیست عینک قبلی ام هم...
-
405
جمعه 11 آبان 1403 14:08
بالاخره بعد از مدتها پولی بدست اومد که بتونم برای این پسر یه ماشین بخرم واقعا خوشحالم پول زیادی نیست و نمیشه باهاش ماشین صفر یا انچنانی خرید ولی خوبه بهرحال میشه وسیله ای گرفت که برای شرکت و دانشگاه که میره کمتر اذیت بشه خودش ۲۰۷ دوست داره ولی پولی که دارم به ۲۰۷ نمیرسه به مدلهای زیر سال ۹۹و پایینش میرسه که قابل...
-
۴۰۴
پنجشنبه 3 آبان 1403 22:06
دو روزه شیراز بارون یکسره داره بارون میباره بارون نه هااااا باااااااررررووون به قول شیرازیا یه جوری ۴ ۵ ماه گذشته گرما تو مغز استخونمون رفته که هنوز سردی هوا رو حس نمیکنیم امروز چنان بارون میزد و رعد و برق که نگم چه سیلابی راه افتاده بود خونه مامان اینا اینبار دورهمی زنونه به صرف ناهار بود پنجره های قدی و بزرگ حالشون...
-
۴۰۳
چهارشنبه 25 مهر 1403 19:33
بعد از ابتلای فرزند محترم به ویروس سرما منم گفتم اصلا چه معنی داره من از قافله ویروس زدگان جا بمونم و این چنین شد که من هم ویروسی شدم اما خب خدا رو شکر توحش ویروس زیاد نبود و زود در جنگ نابرابر گلبولهای سفید و ماکروفاژها و بقیه اقلام ایمنی از میدون بدر شد تا حدی فعلا خوب هستیم تا ببینم دنیا دیگه چه خوابی برای بشر دیده...
-
۴۰۲
چهارشنبه 18 مهر 1403 17:24
دلم میخواد بنویسم اما نمیدونم چی بنویسم مثلا بنویسم ای بابا چقدر پول مالیات زیاد اومد جریمه دیرکرد خورده چونکه خواهر که مسول اینکار بود یادش رفته قبض را از کافی نت بگیره و تحویل بده یاااا بنویسم : از دست این بچه ها اخه مثلا دانشجویی چرا موقع سرماخوردگی نباید ماسک بزنی و بقیه را مریض کنی یکی از بیمارهای واگرفته هم میشه...
-
۴۰۱
یکشنبه 15 مهر 1403 21:55
بالاخره کاراموزی پسرجان بعد از دوترم توی نوبت بودن انجام شد و از سه شنبه باید بره شرکت استادشون برای دوره کاراموزی ولی پروژه دانشگاه رو هنوز حتی موضوع هم نداده چرا استادا اینجوری شدن زمان ما خیلی فعال تر بودن الان انگار بزور باید انجام بدن . مالیات را دادم و خیالم راحت شد چرا مالیات اینجوریه ما هر سال با این موضوع...
-
۴۰۰
پنجشنبه 29 شهریور 1403 19:18
ما ۱۱ تا دختر عمو هستیم از متولد ۵۹ تا ۸۲ که نمیدونم چرا مادرهای ما اسم ۳ تا از ما ها رو سارا گذاشتن طبعا فامیلی هامونم یکی هست دست بر قضا اسم و فامیلی دوتا از جاریهامم دقیقا مثل من هست یعنی سارا ... اینو داشته باشید دیشب میخواستم قسط بانک را واریز کنم کارت حقوقم و بانکش با کارتی که قسط میدم و بانکش متفاوت هست و من از...
-
۳۹۹
یکشنبه 25 شهریور 1403 10:55
این روزا بطور کاملا قابل محسوسی دمای هوا پایین اومده و حس و حال پاییزی گرفته و اجازه نفس کشیدن میده . دیروز با برخورد یک کامیون به ستون در فاصله نه چندان زیاد برق از ساعت ۷ صبح که اورژانس برق اعزام شد قطع بود تااااااا ۴ عصر . روز جمعه بالاخره کلید مغازه را از مستاجر قبلی گرفته و امروز به مستاجر بعدی تحویل میدیم البته...
-
۳۹۸
سهشنبه 13 شهریور 1403 12:06
پر از حس های جور واجور هستم نمیدونم عصبانیم ؟ غمگینم؟ هم دوست دارم گریه کنم هم اصلا دلم نمیخواد ناراحت باشم اونم از حرف و بحث دوتا ادم لجباز و یک دنده که از قضا یکیشون خواهرم هست یکی اشون همسر اون یکی خواهرم اونم چه بحثی !!!!!! یه بحث و جدل مزخرف و مسخره و کاملا الکی اینجور وقتا هم که دیدید ادما وقتی حرفی ندارن هی از...
-
۳۹۷
پنجشنبه 1 شهریور 1403 10:51
مرداد تموم شد ولی خب گرما تا اواخر مهر هستش یعنی شیراز اینجوریه که از اوایل یا اواسط ابان ماه کمی سرد میشه قبلا اما از اواسط مهر سرد میشد چند سالی هست که دیگه مهر پاییزی نداریم اما به گرمای تابستون هم نیست حداقل شبهاش .... . ۱۷ تیر بود که در اثر یه حادثه سه تا از دندونای جلوم اسیب جدی دید در اثر فشار ضربه دندونهام از...
-
۳۹۶
یکشنبه 14 مرداد 1403 16:02
روزهای گررررم و خیلی داغ ؛ داغ تر از هر مرداد ماهی که تا الان گذروندم دارن میگذرن اما نمیدونم بخاطر گرمی هوا هست یا چی که انقدر طولانی و کشدار هستن دو هفته گذشته خیلی مریض بودم مخصوصا اوایل هفته پیش که به شدت علائمی شبیه سرماخوردگی شدید داشتم اما خب از روز ۳ شنبه هفته پیش اوضاع بهتر شد بار قبل که ورثه رفته بودن استخر...
-
۳۹۵
سهشنبه 12 تیر 1403 19:53
دبیرستان که بودم سریال در پناه تو را نشون میداد بعد توی سرویس یکی از دخترا گفت میگم بچه ها این "پری امیر خمره" کدوم بازیگره نقشش چیه ؟ نمیدونم چرا اسم و فامیل اون بنده خدا رو اینجوری خونده بود یهو دخترا همه زدن زیر خنده و گفتن باباااا اون "پری امیر حمزه" هست حالا شبیه این جریان دیروز اتفاق افتاد...
-
۳۹۴
دوشنبه 21 خرداد 1403 12:38
بالاخره عروسی ای که دوبار کنسل شده بود برگزار شد خدا رو شکر و خیلی خوش گذشت غیر از اونجاهایی که دی جی برای خودش هنرنمایی میکرد و اهنگ های ابی و معین را با صدای فوق العاده افتضاحی میخوند قرار بود عصر روز عروسی من برم خونه مامان چون ارایشگاه نزدیک به خونه مامان بود و از اونجا بریم عروسی موقع لباس پوشیدن دیدم ای داد...
-
۳۹۳
چهارشنبه 16 خرداد 1403 17:40
خیلی یهویی فردا شب عروسی دختر عمو هست منم الان در ارایشگاه میباشم برای یه سری کارها لباس و کفش هم خریدم . عروس و خانواده عمو خیلی روبراه نیستن خیلی خیلی روحیه اشون را از دست دادن امیدوارم فردا شب بتونه کمی تاثیر مثبت داشته باشه یکی از برادرهای عروس هم نمیتونه بیاد عروسی چون دو سه روز پیش عموی جوان خانمش تصادف کرد و...
-
۳۹۲
سهشنبه 8 خرداد 1403 19:50
نتایج اولیه ارشد هم اومد هر ۴ کد ظرفیت های دولتی و ازاد را مجاز شده آماااا فقط مجاز شده یعنی رتبه اش یه طوری درخشانه که میگه اصلا انتخاب رشته نمیکنم و دوباره ازمون میدم چون فقط و فقط دوتا شهر شیراز و تهران اونم دولتی میخواد ازاد شیراز همین امسال هم ممکنه بیاره ولی ترجیح با دولتی هست که خب قطعا شیراز نمیاره نمیدونم...
-
۳۹۱
چهارشنبه 26 اردیبهشت 1403 11:29
بالاخره وامی که قرار بود شنبه واریز بشه دیروز واریز شد . دیروز خیلی خیلی روز شلوغی بود و خیلی بدو بدو داشتم . مساله سرویس بهداشتی حل شد پدربزرگ پسرم توی ۴ /۵ ساعتی که کار تعمیرات طول کشید تمام مدت خونه ما بودن براشون توی قوری چای با هل و بهارنارنج دم کردم با کشمش های خونگی خیلی دوست داشتن ۳ ۴ تا چای خوردن و یه مشت...
-
۳۹۱
یکشنبه 23 اردیبهشت 1403 10:46
سایه شوم و سیاه کنسر باز افتاده رو جمع کوچیک ما همه مراحلی که بابا طی کردن رو دارن حالا عمو اینا طی میکنن خاطرات وحشتناک اون زمان که من جز به جز اونا رو نوشتم توی ذهنم تداعی میشه اخه مگه چقدر گذشته .... روزی که بعد از عمل بابا جواب پاتولوژی را شیما بهمون داد یادم نمیره شیمی درمانی بلافاصله بعد از عمل عمو وحید که پشت...
-
۳۹۰
پنجشنبه 20 اردیبهشت 1403 21:50
هفته ای که گذشت: ۱: هنوز وام را ندادن با اینکه همه کارهاشو انجام دادیم ... . ۲: سقف کاذب سرویس بهداشتی طبقه پایین دقیقا زیر واحد ما نشتی داده و هنوز علت این نشتی پیدا نشده کف سرویس بهداشتی واحد ما رو دوباره بندکشی و عایق کردن ولی ظاهرا مشکل واحد پایین همچنان با شدت به قوت خودش باقیه جاری زنگ زد و به من گفت تو (یعنی...
-
۳۸۹
پنجشنبه 6 اردیبهشت 1403 11:18
دیروز را دو ساعت پاس گرفتم که برم دنبال کارای وام ببینم پرداخت میکنن یا نه صبح اول وقت رفتم بانک شعبه مورد نظر که ببینم چکار کنم بهم میگه چون پولت یک سال هست توی بانک خوابیده این مبلغ وامی که میخوایی بهت تعلق نمیگیره باید ۹ ماه پیش میومدی که اون مبلغ را بهت بدیم !!!!! حالا فقط نصف اون پول را میتونی وام بگیری ...منکه...
-
۳۸۸
دوشنبه 3 اردیبهشت 1403 21:05
دیروز بعداز کار که اومدم خونه کتری را گذاشتم روی اجاق و زیرش را تا انتها کم کردم که تا برم دوش بگیرم و بیام اب جوش اومده باشه و چای سبز بخورم اب دوش را که باز کردم دیدم گرم نمیشه گفتم ای دل غافل انگار بازم پکیج خراب شده اومدم نگاهی بهش انداختم دیدم هر کار میکنم با اینکه فشار بار اب نرماله اما جرقه که میزنه روشن نمیشه...
-
۳۸۷
چهارشنبه 15 فروردین 1403 14:36
هنوز هیچکس نیومده خونه همه اهالی ساختمان شهرستان هستن و فکر میکنم تا بعد از ۴۰ ام برنگردن فقط یکی از عموهای پسرجان که همسایه روبرو واحد ما هستش شبها میاد خونه اش چونکه اون نمیتونست مرخصی بگیره و برگشت شیراز ولی بقیه اونجا هستن . وامی که قرار بود اواخر بهمن بهم بدن گفتن شااااااید اواسط اردیبهشت اخرش هم وقتی بدستم میرسه...
-
۳۸۶
شنبه 11 فروردین 1403 11:08
دیروز مراسم تشییع پدر جاری بود و من نرفتم (دایی رضا میشدن) یه مرد فوق العاده خوب و مهربان . به شدت سرما خوردم و در آخر به قول فرید جینگلبرت توی خانه سبز: مسخرست نه؟!
-
۳۸۵
سهشنبه 15 اسفند 1402 11:11
عضو جدید و براق و فعلا کم صدای خانه : دیشب یه سر رفتم فروشگاه سرکوچمون یه لوازم خانگی بزرگ هست که از قضااااا (به قول اقوی همساده) نقد و اقساط با علوم پزشکی هم کار میکنه دوتا جارو برقی دیدم که یکی اش قیمتش دوبرابر اون یکی بود و خیلی هم دلم را برده بود و گفتش نصفشو پیش میگیره و بقیه اش اقساط ۱۲ ماهه با ضمانت طلا یا چک...
-
۳۸۴
دوشنبه 14 اسفند 1402 13:05
دهم اسفند که میشد ۵ شنبه با ورثه توی باغ قرار یه دورهمی زنونه داشتیم اما از دو روز قبلش بسیاااااار هوا سرد شده بود و خب باغ هم توی منطقه ای هست که دمای اون از شیراز چند درجه سردتره با اینکه ویلا و وسایل گرمایشی هست اما ترجیح دادن دورهمی را کنسل کنن دقیقا از عصرش بود که یکی یکی شروع شد: سه تا کرونا شدید، دختر عمویی که...