متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

۳۹۶

روزهای گررررم و خیلی داغ ؛ داغ تر از هر مرداد ماهی که تا الان گذروندم دارن میگذرن اما نمیدونم بخاطر گرمی هوا هست یا چی که انقدر طولانی و کشدار هستن 

دو هفته گذشته خیلی مریض بودم مخصوصا اوایل هفته پیش که به شدت علائمی شبیه سرماخوردگی شدید داشتم اما خب از روز ۳ شنبه هفته پیش اوضاع بهتر شد 

بار قبل که ورثه رفته بودن استخر باغ من نتونستم برم ولی ۵ شنبه که باز نوبت خانما بود برن استخر رفتم و نگم چقدررررر خوب بود مخصوصا وقتی اون ابشارهای بالای سر استخر را بچه ها روشن میکردن و اب خنک میریخت 

.

به قول تیلو یه کم غر بزنم گرمای هوا نه تنها منو خیلی بدحال میکنه  هرروز یه مسیر ۲۰ ۳۰ دقیقه ای را توی افتاب باید پیاده بیام در حالیکه هیچ سایه ای نیست بعدم بدون اسانسور سه طبقه برم بالا رسما جنازه هستم جدا از بدحالی و مریض شدن تند تند؛ خیلی افسرده میشم بی حوصله میشم واسه همینه که من از تابستون متنفرم 

.

پ.ن: این پسر بدجوری فکرمو مشغول کرده انتخاب رشته ارشد را که نکرد اصلا دنبال کار کارورزی و پروژه اش هم نیست هیچ فعالیت درسی و غیره هم نداره فقط فقط فقط از صبح گوشی و لب تاب تا شب حتی با دوستاش بیرون هم نمیره دو سه جا هم برای کار رزومه فرستاده که هیچ جوابی ندادن خیلی فکرم مشغولش هست .

.

تلفن خونه بیش از دوماه هست که بوق نداره بیشتر از ۲۰ بار هم با خرابی تلفن مخابرات تماس گرفتیم و تنها جوابی که دریافت میکنیم  این هست  شماره شما ثبت شده در لیست خرابی ها و در حال رفع خرابی هستیم یه پیام ضبط شده اعصاب خرد کن حالا امروز از خود مخابرات و پشتیبانی اینترنتمون تماس گرفتن که چرا هیچ استفاده ای از نت اتون ندارید دوماهه و گفتم اینجوری شده بهم یه شماره موبایل داده که فردا تماس بگیرم ببینه چکار میتونه بکنه امیدوارم حل بشه ما تعمیرکار هم اوردیم گفتش اول باید مشکل خط حل بشه ....

.

این هفته کار از ۶ تا ۱۱ هست یعنی زود رسیدن به خونه و این خیلی خوبه  

۳۹۵

دبیرستان که بودم سریال در پناه تو را نشون میداد بعد توی سرویس یکی از دخترا گفت میگم بچه ها این "پری امیر خمره" کدوم بازیگره نقشش چیه ؟ نمیدونم چرا اسم و فامیل اون بنده خدا رو اینجوری خونده بود یهو دخترا همه زدن زیر خنده و گفتن باباااا اون "پری امیر حمزه" هست  حالا شبیه این جریان دیروز اتفاق افتاد یکی همکارا که داشتن کار ثبت انجام میدادن گفتش میگم خانم فلانی (من) ما اسم" فرضیه " مگه داریم ؟؟ گفتم فرضیه ؟؟ بعدش با یکی دوتا از بچه ها نگاه کردیم و متوجه شدیم نوشته شده "مرضیه" منتها گردی سر "میم" را سربالا نوشته ....هیچی اینجا از درز دیوار هم میخندن چه برسه همچین سوتی ای 

.

پ.ن:

امروز خیلی بی حال بودم دست و بازوها و پاهام درد میگرفت در واقع عضله هام میگرفت و قلبم با شدت زیادی و ضربان بالا میزد کاملا مثل یک وسیله کم باتری انقدری که گاهی مجبور بودم دراز بکشم توی اتاق رست به شدت هم خوابالو بودم انگار صد سال بود نخوابیده بودم خودم فکر میکنم گرما زده شده بودم دوتا لیوان اب با نبات زعفرانی خوردم خنک یه کم سرپا شدم همچنان هم بی حالم حالت تهوع هم داشتم و سرگیجه اما خیلیییییییی کمتر از صبح 

.

یکی از دوستانم دندون جلوشو عصب کشی کرده و ترمیم دندون ۲ را حالا رنگ دندونه حالت ابی تیره شده و بعد از گذشت ۳ ۴ ماه لق شده !!!!!!!!! ندیده بودم تا حالا همچین چیزی .


۳۹۴

بالاخره عروسی ای که دوبار کنسل شده بود برگزار شد خدا رو شکر و خیلی خوش گذشت غیر از اونجاهایی که دی جی برای خودش هنرنمایی میکرد و اهنگ های ابی و معین را با صدای فوق العاده افتضاحی میخوند  

قرار بود عصر روز عروسی من برم خونه مامان چون ارایشگاه نزدیک به خونه مامان بود و از اونجا بریم عروسی موقع لباس پوشیدن دیدم ای داد  لباسم را یادم رفته از خونه بیارم حالا خونه ما وسط سنگین ترین ترافیک شب جمعه شیراز هست هم توی مسیر ورودی و خروجی شیراز هست هم تو مسیر تالارها و باغ های عروسی و باغ های شخصی هم از اون طرف به خیابونهای شب شلوغ شیراز یعنی اینجوری شد که ما۶ و نیم راه افتادیم و  ۹ رسیدیم باغ عروسی ولی خب هنوز عروس داماد نیومده بودند 

.

پ.ن: 

از من اصرار که انتخاب رشته کنه مرتب هم تمدید میشه زمانش از اون انکار که نه بمونه برای سال بعد 

.

شب عروسی از این دود های رنگی که شبیه ابر هست (یخ خشک) خیلی زیاد استفاده شد که چون من نمیدونستم حساسیت دارم بهش ریه هام تا همین الان هنوز خوب نشده با وجود امپول و قرص همچنان سرفه و تنگی نفس خفیف و گرفتگی صدا دارم 

.

نوه  اون یکی عمو که یه دختر بچه ۷ ساله هست شب عروسی از پولهایی که روی سر عروس داماد میریختن ۱میلیون و ۵۰۰ هزار تومن جمع کرده بود 

.

و در اخر : 

چقدر هواااا گررررمه 


۳۹۳

خیلی یهویی  فردا شب عروسی دختر عمو هست 

منم الان در ارایشگاه میباشم برای یه سری کارها 

لباس و کفش هم خریدم 

.

عروس و خانواده عمو خیلی روبراه نیستن خیلی خیلی روحیه اشون را از دست دادن  امیدوارم فردا شب بتونه کمی تاثیر مثبت داشته باشه یکی از برادرهای عروس هم نمیتونه بیاد عروسی چون دو سه روز پیش عموی جوان خانمش تصادف کرد و فوت شد 

.

فعلا همین ها ...

۳۹۲

نتایج اولیه ارشد هم اومد 

هر ۴ کد ظرفیت های دولتی و ازاد را مجاز شده 

آماااا 

فقط مجاز شده یعنی رتبه اش یه طوری درخشانه که میگه اصلا انتخاب رشته نمیکنم و دوباره ازمون میدم چون فقط و فقط دوتا شهر شیراز و تهران اونم دولتی میخواد ازاد شیراز همین امسال هم ممکنه بیاره ولی ترجیح با دولتی هست که خب قطعا شیراز نمیاره نمیدونم شایدم بیاره اما خب نمیخواد محک بزنه 

بهش گفتم نظر پدرشم زنگ بزنه بپرسه و با ایشونم مشورت کنه 

سربازیشم تا شهریور ۴۰۴ معافیت داره 

.

.

پ.ن: 

وضعیت عمو جالب نیست اصلا و تاریخ ۱۰ خرداد برای عروسی باز هم کنسل شد تازه فردا میرن بیمارستان پورت بزارن 

.

چقدر هوا گرم شده یهو اقا نمیشه جهشی وارد تابستون نشیم یه کم ملایمتر با حوصله ترررررر خو ذوب شدیم که ما