-
۲۴۵
شنبه 3 مهر 1400 11:48
پاییز فصل مورد علاقه من و بعد از اون زمستون هر دو بسیااار خوب هستند اصلا همین هوای خنک و سردشون زودتر تاریک شدن هوا و شبهای طولانی رو من خیلی دوست دارم وقتی از سرکار برمیگردم خونه راه رفتن توی افتاب کم رمق زمستون و پا گذاشتن روی برگهای زرد و نارنجی چنار توی مسیر خیلی خوبه اینکه هر وقت بخوام میتونم بدون توجه به اینکه...
-
۲۴۴
یکشنبه 28 شهریور 1400 17:57
یک مساله ای پیش اومده که فکر کردن بهش هم برام خوشاینده هم منو میترسونه انقدر این جریان اروم و بیصدا و اهسته داره پیش میره که میترسم به خودم بیام و ببینم هیچ کاری نکردم ... در واقع کاری که رضا ده سال پیش با من و بچمون و زندگیمون کرد میتونه تاثیر خیلی بدی روی این روند اهسته ای که پیش اومده داشته باشه انقدر تاثیر گزار که...
-
۲۴۳
دوشنبه 22 شهریور 1400 21:47
انقدر خسته ام روی مبل دراز کشیدم حدود ساعت ۸ عصر تازه رسیده بودم اصلا نفهمیدم کی خوابم برد بابای لادن این روزا حالش خوب نیست حالا نمیدونم دقیقا چرا.. چون دکتر رفته یکی گفته کنسر کولون یکی گفته کبد یکی گفته لوزالمعده امااااا انقدر اندامهای داخلی بدنش ملتهب بوده که دقیقا نمیتونن مشخص کنن علت را هنوز هم جواب سی تی اسکن...
-
۲۴۲
پنجشنبه 18 شهریور 1400 19:48
امروز بقیه کار را انجام دادم ۶ و نیم صبح از خونه رفتم بیرون و فکر میکردم نهایتا تا ۸ خونه باشم اما تا ۱۱ طول کشید ولی خب دیگه تموم شد الحمدلله . داریم به فصل ها و روزها و شب های مورد علاقه من نزدیک میشیم انقدر من پاییز و زمستون را دوست دارم که از الان قند توی دلم اب میشه برای پاییز و زمستون ؛خدا کنه امسال بارش داشته...
-
۲۴۱
چهارشنبه 17 شهریور 1400 21:48
امروز فشار روانی و استرس زیادی داشتم بابت کاری و در موردش نمیتونستم به کسی توضیح بدم جز لادن ساعت ۹ شب همین نیم ساعت پیش که مشکل کامل برطرف شد و استرس رفع شد خوردن یه لیوان چای سبز و یه تکه شکلات تلخ شست و برد همه استرس امروز را ...لادن پیام داد بعد از اون همه استرس و فشار از روز شنبه و مخصوصا این ۴۸ ساعت اخیر میتوانی...
-
۲۴۰
یکشنبه 14 شهریور 1400 19:41
هفته پیش با بچه های ورثه رفته بودیم باغ موقع پیاده شدن از ماشین اصلا نمیدونم چی شد یهو با صورت خوردم زمین فکم نابود شد شب اول که توی باغ بودیم اصلا هیچ اثاری نبود جز کمی درد و التهاب امااااا فردا صبحش انگار یک تریلی از روم رد شده بود یعنی بازو و قفسه سینم چنان کبود شده بود که خودمم ترسیدم چونه ام هم همینطور خدا رحم...
-
۲۳۹
شنبه 6 شهریور 1400 20:13
قبض برق محیرالعقول اصلا یه وضعی هاااا پدررضا و برادراش گفتن ندید قبض را بریم اداره برق مهدی برادر رضا میگفتش به حدی شلوغ بود و همه هم معترض ...من دادم قبض واحد خودمون را هر چند واقعا فیوز میپروند قیمتش نهایتا مثل پارسال ۱۰ ماه قبض بستانکاری میاد ...
-
۲۳۸
شنبه 23 مرداد 1400 13:31
بعد از کلی توضیح راجع به اینکه انسان کاملا سالم هم میتونه ناقل کرونا باشه باز میگه پس میتونم برم خونه مادربزرگم چون منکه مریض نیستم ویروس ندارم نمیدونم اینهمه مقاومت از کجا میاد اخه!!!!!؟؟؟؟؟ . به خانم و اقایی که اومدن و پدربزرگ و مادربزرگ نوزاد هستن میگم فقط یه نفر با نوزاد میتونه بیاد داخل ضمنا محیط ازمایشگاه الوده...
-
۲۳۷
شنبه 16 مرداد 1400 13:20
یک روز شنبه نسبتا شلوغ اینا فقط سهم من بوده و تمام اون پاکتها پر از نمونه های خون نوزادان از شهرستانهای استان و ازمایشگاهای سطح شهر : .
-
۲۳۶
پنجشنبه 14 مرداد 1400 13:16
دیروز با شنیدن یه خبری واقعا شوکه شدم دیروز بعد از کار با خواهرم رفتیم خونه مامان خاله و دوتا دخترش هم اونجا بودن و متوجه جو سنگین و حتی چشمای اشکی دختر خاله ام شدم این دختر خاله ام متولد ۷۰ هست و سال۹۲ ازدواج کرد و یه دختر ۳ ساله داره دیروز که دیدمش متوجه شدم دوماه هست از همسرش جدا شده و امروز کار پایانی و امضای محضر...
-
۲۳۵
چهارشنبه 6 مرداد 1400 18:01
-
۲۳۴
شنبه 2 مرداد 1400 00:05
از سال ۹۰ تا الان حلقه ام را استفاده نکرده بودم مونده بود توی کشوی میز امروز موقع مرتب کردن میز و کشوها چشمم به جعبه اش افتاد و انداختم توی انگشتم غریبه بود برام خیلی زیاد انگار که از اول نبوده با اینکه دلم براش تنگ شده بود چند ساعتی توی دستم موند ولی خب بازم درش اوردم بودن یا نبودنش دیگه اهمیتی نداره
-
۲۳۳
جمعه 18 تیر 1400 23:48
اون وقتا که هنوز من دختر خونه پدری بودم تابستونا سفر میرفتیم معمولا این سفرها یک ماهی طول میکشید و اغلب توی شهریور میرفتیم یکی از جاهایی که هر سال میرفتیم اونم سه چهاربار توی تابستون و اقامت میکردیم دو سه روز باغهایی بودن توی کرج که از وسط اون باغ ها رودخانه های خروشان عبور میکردن و روی اونها تخت های بزرگ بود و ما با...
-
۲۳۲
جمعه 18 تیر 1400 15:22
بابا بین زمینهاشون یه قطعه زمین ۲ هزار متری دارن که زمین مرغوبی هم هست از نظر مکانی و قابلیت تبدیل شدن به باغ داره حالا یکی از خواهرا که مستاجر هست (خودشون خواستن که مستاجر باشن چون خواهرم اندازه ما ارث نقدی داشت و میتونست خونه باهاش بخره اما باهاش مغازه خرید و الان داده اجاره و همسرش توی کارگاه بابا کار میکنه در واقع...
-
۲۳۲
جمعه 4 تیر 1400 20:42
عصر یک روز گرم جمعه از تراس خانه ما چه میبینید ؟ اگر مستقیم نگاه کنیم ابتدا دوتا ساختمان بی قواره دراز که جلو خونمون هست و پشت اونا کوه دراک زیبا را میبینیم از سمت چپ خونه همسایه و کوچه و ورودی مرکز خرید آفتاب و ساختمان الف را در دورترهامیبینیم در سمت راست باز هم خانه همسایه و توی حیاطشون یک باغچه بزرگ که اول پر از...
-
۲۳۱
پنجشنبه 3 تیر 1400 12:33
سه ماه از سال گذشته و دریغ از یک ریال پس انداز هر ماه یاد ماه قبل .. یه گربه داریم روی دیوار خونه همسایه هست بچه های کوچه اسمشو گذاشتن (پوشو posho) یعنی از والیبال بازی کردن بچه ها انقدر قشنگ یاد گرفته که روی لبه دیوار منتظر بچه ها میمونه و یکی از اونها باهاش بازی میکنه انقدر بامزست دیروز ازش فیلم گرفتم و گذاشتم...
-
۲۳۰
سهشنبه 1 تیر 1400 21:54
-
۲۲۹
یکشنبه 30 خرداد 1400 18:09
دیروز یه کیک درست کردم که متاسفانه خراب شد یعنی کج شد در واقع نمیدونم چرا خودم فکر میکنم بخاطر اون توپکهای شکلاتی بودن اصلا همه چیزش بهم ریخت انقدر زشت شده بود که فقط توی یخچال ازش عکس گرفتم و برای بچه های ورثه فرستادم اونا هم کلی بهم امیدواری دادن : عکس کیک زیبا: حرفهای انگیزشی ورثه محترم : . پ.ن: اصلا شما دقت کن با...
-
۲۲۸
چهارشنبه 26 خرداد 1400 14:19
کیک عقد سفارش امروز اولین باره سفارش عقد و کیک دو طبقه میگیرم : . . سفارش های همین هفته: . کیک برای دوقلو بوده و سفارش روز دختر . کار با ویفرپیپر . . کیکی که موقع اماده کردنش به یاد پیشاگ میوفتم یکی از طرح های پرطرفدار هست . . . پ.ن: لیبل های روی کیک ها هم امروز رسیدن بار قبل لیبل ها مشکل داشتن حرف L را طوری طرح زده...
-
۲۲۷
شنبه 22 خرداد 1400 14:14
طرح انطباق علوم پزشکی چکار به ازمایشگاه مفید و مختصر ما داره اخه اصلا نکنه اقایون باید بیان از نوزاد پسر نمونه بگیرن ما از نوزاد دختر ؟؟؟؟!!!!!!! . بعضی از طرح ها واقعا مسخره هستن به معنای واقعی و اصلا تکمیل نیستن بعد دنبال اجرایی شدنش هستن اونم بعد از سالها .....ازمایشگاه ما کجا بعد یه بیمارستانی مثل نمازی کجا؟؟؟؟...
-
۲۲۶
پنجشنبه 20 خرداد 1400 11:21
اتفاق دیروز محل کار که در واقع از شب قبلش کلید خورد با دیدن پیام همکار و تنش های درونی و بیرونی که برام داشت انقدر ازم انرژی گرفت که خودم باورم نمیشد هزار بار تماس گرفتنو چندین بار پیام های طولانی فرستادن و توضیح دادن و عکس فرستادن و .....بعد از حل اون مشکل و به خیر گذشتن اون اتفاق انگار تمام بدنم را کوبیده باشن به...
-
۲۲۵
دوشنبه 17 خرداد 1400 16:03
چی از این قشنگتر که بیای خونه و ببینی کیت برد پکیج سوخته و مبدل نابود شده و تاماااام آیا زیبا نیست واقعا
-
۲۲۴
یکشنبه 16 خرداد 1400 18:37
.. منطقه فیلبند(اقیانوس ابرها): . . . فرد مورد نظر در فیلبند میان ابرها . . پ.ن: الان شیراز هستم
-
۲۲۳
سهشنبه 11 خرداد 1400 23:24
شیراز بسیاااار هوا گرم شده خدا به دادمون برسه تیر و مرداد را منم خیلی بد گرما هستم خیلی زیاد دچار سرگیجه میشم ....از تابستون و گرمای شدیدش بدم میاد بهتره برم تبریز یا توی کوههای الپ زندگی کنم .... یه چیزی که هست من چندین بار با خودم چتر بردم که مسیر مترو تا خونه حدود ۲۰ دقیقه را چتر بگیرم تا اون افتاب مغزم را تبخیر...
-
۲۲۲
پنجشنبه 6 خرداد 1400 13:06
پست ۲۲۲ تعلق میگیره به تولد خرداد ماهی من به قول روانشاد پدرم تولد موفرفریم ....دوشنبه بود که بدنیا اومد ۶ خرداد ۱۳۸۱ و شد همه دار و ندار من مشغول اماده کردن کیک هستم و البته شام و اینکه فردا قراره خونه مادرم بریم و همونجا یه تولد کوچولو با خواهرا و خواهرزاده ها بگیریم عکس کیک را بعد از اماده شدن میزارم خودم دوست...
-
۲۲۱
دوشنبه 3 خرداد 1400 22:51
نمیدونم رضا و پدرش چرا اینجوری میکنن واقعااااا یه خونه یه واحد اپارتمان ارزش این رفتار ها رو داره؟؟؟؟ لعنتی انقدر اعصابم خرد هست که اندازه نداره .....باباش میگه باهاش برخورد قانونی شدید میکنم !!!!!!! مثلا چکارش میکنی ؟؟؟؟؟؟ به من زنگ میزنید و از پشت گوشی به رضا بد و بیراه میگید ؟؟؟؟!!!! چرا اخه؟؟؟؟؟ و اون رضا اون رضای...
-
۲۲۰
پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 14:54
چرا باید هدیه تولدی که برای ۶ خرداد سفارش دادی الان برسه دقیقا یک هفته قبل ؟؟؟؟ آیا این صحیح است ؟؟؟ خوبه تاکید کردم حتما ۶ ام باشه هاااا
-
۲۱۹
یکشنبه 19 اردیبهشت 1400 15:37
یه همسایه داریم .....امان ...امان یه خانم حدودای ۶۰ سالش هست نمیدونم مشکلش چیه انقدر جیغ میزنه پنجره های خونه ما رو به حیاط ساختمونمون هست خونه اونا درست روبروی ما هست و یک حیاط خلوت کوچیک دارن و بعدش ساختمونشون هست یعنی دیوار حیاط ما با دیوار حیاط خلوت اونا مشترک هست و یک پنجره سراسری و بزرگ رو به حیاط خلوتشونه و...
-
۲۱۷
شنبه 18 اردیبهشت 1400 19:54
زنگ زدم اموزشگاه پسرم برای امتحان ایین نامه ببینم کی هست میفرمایند فعلا امتحان نمیگیرن تا شیراز نارنجی بشه میگم نارنجیه که الان میگه نه گفتن نارنجی بشه گفتم خب عزیزم الان نارنجیه باز میگه نه ببخشید اشتباه گفتم منظورم اینه نارنجی بشه گفتم منظورتون اینه وضعیت زرد بشه میگه اره اره همون نارنجی بشه فکر کنم ول کن نارنجیش...
-
۲۱۵
جمعه 17 اردیبهشت 1400 13:47
به تو که فکر میکنم همه لحظه های من صبح خوب تمام روزهای اردیبهشت است ساعت هفت صبح با بوی عطر غنچه های نشکفته بهار نارنج و صدای فوج فوج کلاغ زیبا روی بلندترین سپیدار پشت پنجره خانه پدری که همیشه برای من خبرهای خوش می آورند و قاصدکهایی که تند و تند عطر نام تو را می پراکنند وقتی به تو فکر میکنم دنیا قشنگ تر است مردم...