متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

۱۸۵

یکی از دوستان میگفتش در سالهای نه چندان دور اون وقتا که بوت چرم با خز مد بوده این خیلی دلش میخواسته یکی بخره منتها قیمتشون زیاد بوده و تصمیم میگیره مقداری پارچه خز بخره و خودش روی بوت چرمی که داشته کار کنه و مثلا خوشکلش کنه ..خلاصه خز رو میخره و حسابی بوت رو قشنگش میکنه و پاش میکنه و باهاش میره مهمونی تا یک و دو نیمه شب بعد که برمیگردن خسته و کوفته زیپ بوت را باز میکنه و همون جلو در اپارتمان درش میاره و روی هم میندازه و میره تو خونه دم دمای صبح حدود ساعت ۵ اینا میگفت یادم اومد موبایلم تو ماشینه تو پارکینگ و رفتم که بیارمش (ایشون تپلو میباشند ها) میگفتش که شوهرش توی اتاق خوابیده بوده ...گفتش در رو باز کردم و با چشم خوابالو تا پامو گذاشتم بیرون حس کردم زیر پام  یه بچه گربه هست چنان جیغ بنفشی کشیدم  که همسایه ها ریختن بیرون (با اون وضع تپلیش فک کن با چشم بسته و جیغ زنان) شوهر بخت برگشته اش هم مثل جن زده ها جلو در هر چی میگفته چی شده این متوجه نمیشده  تا اینکه یکی از همسایه ها داد میزنه خااااانم چی شده دزد دید ی؟ اینم میگه نه یه بچه گربه رو زیر پام له کردممممم وقتی پاشو برمیداره نگا میکنن میبینن پاشو گذاشته روی بوت خز دوزی شده و قسمت زیپش 

وی از ان روز متنبه شده در افق مدتها محو شده و دیگر کفش ها و لباسش را دم در خانه نمیگذارد و با چشمان نیمه باز نیمه شب جیغ بنفش نمیکشد 

.....

 


نظرات 4 + ارسال نظر
تیلوتیلو سه‌شنبه 30 دی 1399 ساعت 09:24 https://meslehichkass.blogsky.com/


حالا بگو کله سحر موبایل را میخواستی چیکار
بگیر بخواب عزیزدلم...


والا بوخودا

بلاگر یکشنبه 28 دی 1399 ساعت 19:57

کلا کسایی که خز فکر میکنند، همینجوری میشن !

خب اون موقع مد بوده ۷ ۸ سال پیش

... یکشنبه 28 دی 1399 ساعت 15:31

شب های هجر راگذراندیم وزنده ایم
مارا به سخت جانی خود این گمان نبود

اینک شنبه 27 دی 1399 ساعت 23:44 http://Inak.blogsky.com

خیلی باحال بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد