متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

۲۲۱

نمیدونم رضا و پدرش چرا اینجوری میکنن واقعااااا یه خونه یه واحد اپارتمان ارزش این رفتار ها رو داره؟؟؟؟ لعنتی انقدر اعصابم خرد هست  که اندازه نداره .....باباش میگه باهاش برخورد قانونی شدید میکنم !!!!!!! مثلا چکارش میکنی ؟؟؟؟؟؟ به من زنگ میزنید و از پشت گوشی به رضا بد و بیراه میگید ؟؟؟؟!!!! چرا اخه؟؟؟؟؟ و اون رضا اون رضای بی معرفت ....منم فقط یه کیسه بوکس که از هر طرف یه ضربه محکم بهش بزنن و انگار نه انگار من ادم هستم ........شما دعوای مالی دارید با هم چرا به من زنگ میزنید ؟؟؟؟؟؟ چرا فکر میکنید رضا  با من هست و با شما نیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دلم میخواد بزارم برم همه چیز را رها کنم ..بزارم برم و نه به تلفن کسی جواب بدم نه حال و احوال کسی برام مهم باشه ......

پدرش به رضا میگه دروغگو به من میگه رضا دروغگو هست میگه از اول زندگیش همه چیش دروغ بود و دروغ هست پشت تلفن داد میزنه و میگه به من که باهاش برخورد قانونی میکنم میشونمش سرجاش نمیزارم هر غلطی دلش بخواد بکنه .....انگار که من یه کاغذم و اون مجازه هر چی دلش میخواد روی اون کاغذ بنویسه انگار نه انگار من آدمم .....من سرکار بودم و پشت تلفن پدر شوهر گله میکرد و داد میزد و میگفت رضا دروغ میگه و دروغگوئه و من فقط توی سکوت مطلق گوش میدادم فقط میشنیدم و میشنیدم ........هم من شنیدم هم خدا شنید ........انگار یه عهد دارن که هر از چند وقتی گوشی را بردارن یا بیان خونه و هر چی دلشون میخواد به رضا بگن و بعدم برن.. منم سکوت کنم سکوت کنم سکوت و هزار سال سکوت .....

.....

پ.ن: بحث از کجا شروع شد؟؟ از اینکه رضا میگفت توی سامانه اسناد و املاک واحد خودمون را ثبت کرده و پدرش میگفت دروغ میگه و نکرده ....پیام رسان این وسط کی بود ؟من بیچاره !

چرا؟؟؟ چون رضا فقط جواب اس ام اس های منو میده و جواب هیچ احد دیگه ای را نمیده و جواب تماس تلفنی هیچ کس را حتی من و پسرش رو هم نمیده فقط اس ام اس اونم فقط من ....بعد چجوری ؟اینجوری که من کاری دارم باهاش پیام میدم اون هر وقت ببینه و بخواد جواب میده مثلا یه دقیقه بعد یا یه سال بعد ......

خدا بخیر کنه این داستان تازه رو هم 

۲۲۰

چرا باید هدیه تولدی که برای ۶ خرداد سفارش دادی الان برسه دقیقا یک هفته قبل ؟؟؟؟ آیا این صحیح است ؟؟؟ 

خوبه تاکید کردم حتما ۶ ام باشه هاااا


۲۱۹

یه همسایه داریم .....امان ...امان 

یه خانم حدودای ۶۰ سالش هست نمیدونم مشکلش چیه انقدر جیغ میزنه 

پنجره های خونه ما رو به حیاط ساختمونمون هست 

خونه اونا درست روبروی ما هست و یک حیاط خلوت کوچیک دارن و بعدش  ساختمونشون هست یعنی دیوار حیاط ما با دیوار حیاط خلوت اونا مشترک هست و یک پنجره سراسری و بزرگ رو به حیاط خلوتشونه و تقریبا همیشه باز هست بخاطر همین وقتی بلند صحبت میکنن صداشون کاملا واضح توی خونه ما میاد ....

حالا 

ایشون مدت ۵ ۶ ماه بود هر روز از ساعت ۹ و ۱۰ صبح شروع میکرد به جیغ های بلند زدن و داد زدن و حرف های ناجور با داد و فریاد زدن  از ساعت ۶ و ۷ شب به بعد هم دیگه صدایی ازش در نمیاد..الان دیگه پیشرفت کردن از ساعت ۴ صبح ما رو مهمون جیغ و فریادهای گوش خراششون میکنن به همه هم ناسزا میگن (بخصوص بچه های بالا) فکر کنم همینطور پیش بره چند وقت دیگه شمشیر و گرز به دست لبه دیوار بیاد و تا یکی بخواد تکون بخوره نصفش کنن .....

خدایا توبه .....

اسایش را از ما و همسایه های دیگه گرفتن با صدایی بسیااار بلند و جیغ و فریاد قصد دارن ازشون شکایت کنن همسایه ها بخصوص که از نیمه شب فریاد زدن را بدون هیچ ملاحظه ای شروع میکنه 

۲۱۷

زنگ زدم اموزشگاه پسرم برای امتحان ایین نامه ببینم کی هست میفرمایند فعلا امتحان نمیگیرن تا شیراز نارنجی بشه میگم نارنجیه که الان میگه نه گفتن نارنجی بشه گفتم خب عزیزم الان نارنجیه باز میگه نه ببخشید اشتباه گفتم منظورم اینه نارنجی بشه گفتم منظورتون اینه وضعیت زرد بشه میگه اره اره همون نارنجی بشه

فکر کنم ول کن نارنجیش خراب شده بود


۲۱۵

به تو که فکر میکنم 

همه لحظه های من 

صبح خوب تمام روزهای اردیبهشت است 

ساعت هفت صبح

با بوی عطر غنچه های نشکفته بهار نارنج

و صدای فوج فوج کلاغ زیبا روی بلندترین سپیدار پشت پنجره خانه پدری 

 که همیشه برای من خبرهای خوش می آورند

و قاصدکهایی که تند و تند عطر نام تو را می پراکنند

وقتی به تو فکر میکنم 

دنیا قشنگ تر است 

مردم مهربان تر 

جهان امن تر

میبینی یاد تو چقدر معجزه میکند ....