امروز عقد پسرعمو بود
به قول خواهرش : یاران چه غریبانه رفتند سر خانه
زن عمو متاسفانه بخاطر کرونای خیلی شدیدی که مبتلا شدن و هنوزم توی خونه اکسیژن میگیرن نتونستن سر عقد پسر ته تغاری باشن طبعا خواهرشوهرها هم نتونستن یعنی همون دخترعموهام خواهرای داماد
و ویدیو کال کردن
ما هم توی گروه هر کس اهنگ شاد داشت فرستاد و واسونک خوندیم و فیلم قر دادن فرستادیم و از این جلافتا....
خوشبخت باشن الهی
قرار شد برنامه ریزی دقیق بکنن بچشونم ۱ . ۱ . ۱ بدنیا بیاد
انقدرم سربه سر پسر عمو گذاشتیم
فکر کن عروس تازه رو هنوز ندیدیم و فقط چندتا عکس ازش دیدیم در این حد غریبانه
امروز یه تماس با گوشی پسرم گرفته شد بعد از چند ثانیه دیدم میگه برو بابا و قطع کرد ...بهش گفتم چی شده ؟!
میگه مامان طرف با شماره پرایوت نامبر زنگ زده بعد میگه شما چون دانشگاه اطلاعات و امنیت ملی قبول شدی و نیومدی ثبت نام کنی شماره ملی اتون رو بده تا براتون انصراف بزنم
منم گفتم برو بابا و قطع کردم ...
.....
مگه داریم مگه میشه انقدر کلاهبردار انقدر ضایع ...دیگه توی این دور و زمونه هرکسی میدونه که اگر دانشگاهی قبول بشی و موعد مشخص نری ثبت نام کنی انصراف از تحصیل قلمداد میشه و تاماااام ...
کد ملیییی اخه ؟؟؟؟
شماره پرایوت؟؟؟
دانشگاه مگه بیکاره؟؟؟؟
....
خلاصه که یاد بدید و تذکر بدید هیچوقت تحت هیچ عنوانی افشای کد های هویتی کار درستی نیست اونم از پشت تلفن ....
به قول ادمای برره : خدایاااا توووبه
....
پ.ن:
وقتی بچه بودیم میشنیدیم که در اینده ادمها از توی خونشون یه دکمه میزنن و غذا و یا هر چیز دیگه ای میخوان میاد در خونشون بعد ما چشمامون اندازه یه نعلبکی میشد که مگه داررریم مگه مییشششه ؟؟؟؟؟ و حالا داریم میبینیم که هم داریم و هم میشه ...تازه اون آینده دور هم نبود خیلی هم نزدیک بود ...والا
....
از جوج پک غذا سفارش دادم برای اولین بار نهایت بیمزگی را رعایت کرده بودن و تا اونجا که میشد بیمزه بود غذاشون ...آماااا نگم از بسته بندی و سرعت عمل ....یعنی چند وقت پیش از یه رستوران انتهای معالی اباد سفارش دادم دقیقا یک ساااعت طول کشید تا اورد بعدم قشنگ انگار از یخچال دراورده بودنش خب ته معالی اباد تا سر معالی اباد که ما هستیم کلا یک خیابونه ...این جوج پک ولی زرگری بود قشنگ میلیونها سال نوری از ما فاصله داره (حالا میلیونها هم نه ولی دیگه هزاران رو داره ) اقا کلا از سفارش دادن تا تحویل ۳۰ دقیقه طول کشید غذا هم گررررم بود عوضش نهایت دقتشون رو بکار برده بودن که مبادا طعم و مزه و چاشنی ای به غذا بزنن ...پسرم میگفت مامان مطمئنی رژیمی سفارش ندادی
هر کجا هستم باشم
آسمان مال من است
پنجره ، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است
چه اهمیت دارد
گاه اگر می رویند
قارچ های غربت
روزها میگذرد از پی هم
میگذرد میگذرد میگذرد
یه چیزهایی هم اتفاق افتاده اما نه چندان مهم و نه قابل تعریف
دچار سندرم بی تفاوتی هستم در این روزها ....
اما .....همیشه یک اماهایی هست که گذاشتمشون کنار برای وقتیکه حال و احوالم خوب بشه
من یه آگهی فروش توی دیوار زدم برای چیزی که حدودا ۱۰ ۱۲ کیلو وزن داره بعد دیشب یه نفر از ارومیه زنگ زده و میگه که میخوادش و اورژانسی هم میخوادش میگم فقط پست میتونم بکنم براتون چندین روز طول میکشه در ضمن نحوه پرداختش هم هست و درنتیجه برای ارومیه نمیفرستم ....دو ساعت داشت مغز منو تلیت میکرد که حتما میخوامش ...گفتم جااانم نمیشه ...میگه فامیل ندارید اینجا ......قشنگ میخواستم بزنمش ...اما ارامش خود را حفظ کرده و گفتم خیر ندارم ...خدافظ شما
.
نکته: وزن بسته رو برای این نوشتم که بگم یعنی هزینه پستش به ارومیه زیاد میشه بر حسب وزن بسته و مقرون به صرفه نیست براش مگر الزامی باشه خیلی