متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

۳۲۳

یه خریدی انجام دادم ۱۱۸ هزارتومن میشد طرف ۱۱۸۰ هزارتومن کارت کشید 

کارتشم رمز دوم نداشت کارت به کارت کنه با موبایل

 قشنگ بخاطر یه صفر اضافه کلی معطل شدم سه تا بانک رفته تا تونسته واریز کنه 

صفر هم برای ما آدم شده 

۳۲۲

دیروز عصر که محمد از دانشکده اومد خونه بهم گفت مامان بابا پیام داده گواهی اشتغال به تحصیل جدید بگیرم اون یکی منقضی شده میگم گواهی برای چی برای کجا میگه برای معافیت نظام وظیفه اخه ۶ ترم بیشتر معافیت نداریم 

من واقعا داشتم از تعجب شاخ در میاوردم گفتم پسرجان معافیت نظام وظیفه برای شما ۴ یا ۵ ساله چی میگی مامان جان 

میگه نه بخشنامه جدید دادن ۶ ترم گفتم اقا جان ۶ ترم نیست مگه میشه همچین چیزی به کسیکه لیسانس میخونه فقط ۶ ترم معافیت بدن بعد دوباره بیاد تمدید کنه برای یه سال بقیه اش اگر قرار به تغییر همچین قانونی بود که توی اخبار اعلام میکردن  اولین باره همچین چیزی میشنوم ببینم اون بخشنامه را 

برداشته اورده میبینم نوشته کارشناسی ناپیوسته ۶ ترم کارشناسی پیوسته ۱۰ ترم میگم وا اینا اینجا هم نوشته ۱۰ ترم ۶ ترم رو کی گفته میگه نهههه ما ناپیوسته هستیم ۶ ترم میشه  میگم آقا جان اصلا میدونی پیوسته ناپیوسته چیه؟ 

خلاصه براش توضیح دادم که شما ۱۰ ترم هستی بعدم کپی معافیت تحصیلیشو نشونش دادم که تا فلان تاریخ  اعتبار داره 

حالا جریان اون گواهی اشتغال به تحصیل چی بوده؟ رضا برای تکمیل مدارک خودش برای کارگزینی خودشون میخواسته اصلا هم کاری به معافیت نظام وظیفه نداشته 

یه همچین بچه ای داریم ما که نمیدونه پیوسته و ناپیوسته چیه بعد سال ۳ کارشناسی هم هست

۳۲۱


امروز موقع برگشتن این عکس رو گرفتم 

بارونی میومدا 

بعضیا وقتی پیر میشن کارای عجیبی میکنن ها

اون ظرف را گذاشته زیر ناودون تا اب بارون را بریزه پای درختای پیاده رو

خب خودش داره بارون میاد دیگه 

بعدم اونطوری بدون ظرف اب ناودون خودشم میره پای پاغچه ها

۳۲۰

امشب کار خونه تکونی اتاق سیبیلو را تموم کردم حتی پرده ها و دیوارهاش را ولی خب دیگه جونی نداشتم اتاق خودمم شروع کنم و احتمالا میشه هفته اینده ..

به معنای واقعی دلم میخواست حیاط داشتم و میتونستم توی اون به یاد بچگی هام فرش بشورم و بین ملافه ها و پرده های اویزون شده توی حیاط که باد میرقصوندشون راه برم ..

یادش بخیر  مامان قالی ها را مینداخت توی حیاط برای شستن و وقتی حسابی میشستشون و کفی میشدن دستای من و خواهرم رو میگرفت و ما رو روی اون کف های قالی حسابی سر میداد  و بعدش ما دوتا دستای مامان و میگرفتیم هر کدوم یه دست و اونو میکشیدیم روی کف ها و چون زورمون نمیرسید ولو میشدیم روی قالی های پر از کف و کلی میخندیدیم جذاب ترین قسمت خونه تکونی برای ما همین فرش شستن بود توی ظهرهای بی رمق اواسط اسفند ..مخصوصا اگر خاله هم قالی هاشو میاورد حیاط ما و دختر خاله هم بود ..


چه خاطرات قشنگی داریم ما بچه های دهه ۶۰ خاطراتی که بچه های ما هیچ درکی از اون قشنگی ها و خاطرات ندارن 

.

پ.ن:  سیبیلو تا از دانشگاه رسید خونه وارد اتاقش شد گفت به به مامان خونه تکونی کردی؟ 

میگم اره انقدر معلومه ؟ 

میگه اتاق بوی خوبی میده( بواسطه شستن پرده ها و ملافه ها با نرم کننده ) 


الان نوشت:

ویرگول توی وبلاگش از چغول پغول نوشته بود یاد یه خاطره از دبیرستان افتادم : ما توی دبیرستانمون ازمایشگاه زیست شناسی داشتیم یه بار دبیر محترم فرمودن کلیه و جگر و قلب(به قول شیرازیا دل) گوسفند بیاریم برای تشریح و اینا ....من و یکی از دوستان رفتیم قصابی و خیلی شیک به قصاب سیبیل از بنا گوش دررفته گفتیم :آقا ببخشید جیگر دارید؟ 

قصاب

ما دوتا 

به همینجا ختم نشد که دوباره پرسیدیم 

آقا ببخشید دل چی دل هم دارید؟ 

اینبار قصاب 

ما دوتا  

یعنی کلا متوجه سوتی وحشتناکمون نشدیم 

319

سیبیلو یه آزمون سخت داره امروز

کاش قبول بشه توی این ازمون چون خیلی دلش میخواد مدرک این ازمون را داشته باشه 

براش یک سال زحمت کشیده و تلاش کرده بار قبل یک سال پیش قبول نشد