متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

۴۰۷

خلاصه ای از روزهایی که گذشت بخوام بگم اتفاقات بزرگ و کوچیک زیادی افتاد از 

عروسی یکی از نزدیکان درجه یک 

مراسم تشییع و عزا 

خودکشی ناموفق (خدارو شکر) یکی از خیلیییی نزدیکان 

سرما خوردگی شدید 

عمل جراحی داماد محترم خیلی یهویی 

عمل جراحی زن عمو 

دورهمی های خونه باغ خانوادگی 

تصادف یکی از داماد های ورثه 

اصلا این اتفاقات انقدر پشت هم و یهویی میافتاد که خودمونم مونده بودیم 

.

عروسی خیلی ساده و بامزه ای بود از تجملات گل و بلبلی روی میز که انواع شمع های تزئینی و گل ارایی و میوه ارایی های انچنانی بود خبری نبود چیزی که اخیرا  توی عروسی ها زیاد شده عوضش پذیرایی و شام عالی و میزبان خیلی احترام به مهمانها میزاشتن گیفت های عروسی هم موقع تقدیم هدیه به عروس و داماد میدادن خیلی عالی بود بجای گیفت شمع و گل و نقل و این چیزا گیفت عسل دادن که خیلییییی خوشم اومد و اون روز عروسی هم از شب قبلش بارون با شدت بسیاااار زیادی میبارید و کل تایم عروسی هم بارون اومد و به قول واسونک شیرازیا : باد اومد بارون گرفتو اب اومد سالن گرفت سوریا(جشن) گوییم مبارک کار ما انجوم(انجام) گرفت ...

.

تشییع و عزاداری سه چهار روز بعد از عروسی بود 

.

خودکشی که متاسفانه خیلی اتفاق بدی بود ولی خدا روشکر بخیر گذشت نمیدونم دربارش باید چی بگم انقدر نزدیک به ما هست کسیکه این کار رو کرد و من اولین بار بود انقدررر از نزدیک میدیدم که کسی رگ دستشو زده تا الان هر چی دیده بودم تو فیلمها بود واقعا حالمون بد بود اتفاق ناجوری بود امیدوارم که دیگه تکرار نکنه دلم برای هممون سوخت که اونطوری شوکه و عصبی بودیم تا ۴ صبح درگیر بودیم و کل راه پله ها را که غرق خون بود میشستیم متاسفانه این شخص و همسرش از همون اول اول سر ناسازگاری با خانواده داشتن و دارن نمیدونم چی بگم ولش کن وقتی بهش فکر میکنم میگم شاید ما هم جای اونا بودیم همین کار را میکردیم 

.

پ.ن: انقدر روزها هفته ها تند و پشت هم میگذرن که گاهی اول و اخر هفته را گم‌میکنیم 

پسرجان همچنان دوره کاراموزی را میگذرونه 

نظرات 7 + ارسال نظر
Lunacy یکشنبه 18 آذر 1403 ساعت 10:00 https://lunacy.blogsky.com/

خودکشی اتفاق ناخوشایندی هست اما مهمه الان که به زندگی برگشته باهاش مهربون تر باشین.

همینطوره

محمدرها پنج‌شنبه 15 آذر 1403 ساعت 09:29 http://Ikhnatoon.blogfa.com

سلام بچه شیراز
امروز رو احتمالا برا خودت جشن تولد گرفتی؟
یکهو تصور کردم زمان فوت کردن شعمها دندون مصنوعیات پرت شدن وسط کیک.
الانه میگی ما شیرازیا کیک تولد با شمع نداریم. چه میدونم لوسترمونو برا دو دقیقه روشن میکنیم و تا سال بعدی خاموشه.
یک رگه هایی از یزد یا اصفهان داری ما رو دعوت نمیکنی بیایم شیراز؟!؟
در پرانتز: نترس مهمون حبیب خداست و با خودش حتما چندتایی حبیب اضافی با بچه های حبیب اضافی میاره طوریکه میزبان مجبور به تخلیه خونه بشه و دربست بده و الفرار.
این اخبار پخش کردن چکاریه خوب؟ اولش با عروسی شروع کنی. بعدش تشییع جنازه. آخرشم خودکشی اون بنده خدا که امید به زندگی نداره و در ادامه شرح کمکهای اولیه و ثانویه و ثالثیه
خوب بجا کشتن خودت بزن اونایی رو بکش که نمیزاشتن راحت زندگی کنی... مثلا الان ما بزنیم تل آویوو رو با خاک یکسان کنیم، همه دشمنای اسلام علی الخصوص فاتحین حلب خودکشی میکنن!!!
مجددا تولدت مبارک. ایشالا ۵۲۴ سال زندگی کنی و با اجنه هم سن و سالت محشور بشی

سلام کاکو
تجربه داریدها حالو من دیگه اندازه شومو هم پیر نیسم که دندون مصنوعی داشته باشم
اتفاقا ما شیرازیا کیک تولد با شمع داریم ولی ایده لوستر هم خوبه ها

حالو من نمدونم شومو چطوری از تولد من و اخبار بلاگ رسیدید به فاتحین حلب ولی قشنگ بود
ممنون از شما واقعا دوست داشتم میشد همینقدر زندگی کرد بدون اینکه پیر و فرتوت بشم
اجنه

محمدرها چهارشنبه 14 آذر 1403 ساعت 03:19 http://Ikhnatoon.blogfa.com

خلاصه اخبار رو خوندم. شرح اخبار رو که شیرازی نوشتی نخوندم. حال نداشتی همه رو مفصل با سرتیتر جدا بزنی
یکم اسفند برا خودت دود کن. بعد از چند وقت مطلب نوشتی. وبلاگت شده بود مثل این لولاهایی که محتاج قطره روغنن تا صدای دلنشین و بلبلی از خودشون در نکنن!

بازم خوبه من به عنوان یه شیرازی یه مختصر چیزایی شرح دادم شما رو بگو که همونم نخوندی
شیرازیا اسفند دود نمیکنن تخم مرغ میشکنن

ویرگول سه‌شنبه 13 آذر 1403 ساعت 18:14 http://Haroz.blogsky.com

یا خدا چقدر اتفاق
ایشالا ده برابر بشن خوشی هاش
ولی خودکشی رو با خوندنش حتی منم شوکه شدم، انگار یه چیزیه که می شنوی ولی نمی خوای باورش کنی.
امیدوارم خودت و پسر جان خوب باشید
راستی عینکت اوکی شد؟

اره واقعا انقدر هم پشت سر هم بودا
فدایت ویرگول عزیزم
آخ آخ گفتی ببین ما همیشه صدای دعواهاشون را میشنیدیم ولی خب میگفتیم زن و شوهر هستن پیش میاد ضمن اینکه رفتار خودشونم طوری بود که اجازه نمیدادن کسی حرفی بزنه و اونشب اون وضعیت اصلا نگم بهتره خدا بخیر کرد
ممنونم عزیزدلمممم
راستش نه و هنوزم فرصت نکردم برم ببینم مشکلش چیه خواهرم میگه ممکنه از شکل و نوع فریم باشه ظاهرا همکارش هم همین مشکل را داشته

سیما از شیراز سه‌شنبه 13 آذر 1403 ساعت 08:00 https://mymemories1402.blogsky.com/

سلام سارا جان
خوبی؟
عجب روزایی رو گذروندی.شادی و غم در کنار همدیگه.
چقدر خوبه از تجملات کم بشه تا دورهمیها و عروسیها بیشتر باشه.
وای چقدر دیدن صحنه خودکشی بد بوده.

سلام عزیزم
ممنونم
درسته همینطوره
اره واقعا عروسی خیلی خوبی بود
خیلی بد خیلی زیاد خدا رو شکر فقط اتفاق بدی نیافتاد

مورچه سه‌شنبه 13 آذر 1403 ساعت 00:18 https://hana98r.blogsky.com/

گلی یه کم مواظب حال و احوال روحی فردی که خودکشی کرده باش
براش دعا میکنم حالش بهتر باشه

ممنونم عزیزم منم براش دعا میکنم حالش بهتر بشه

ربولی حسن کور دوشنبه 12 آذر 1403 ساعت 18:10 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
زندگی همینه گاهی خوشی گاهی غم
لطفا مراقب کسی که اقدام به خودکشی کرده باشید. بعید نیست که این کار را تکرار کنه.

سلام
همین طوره که میگید
درسته اون شب خیلی همه عصبی و شوکه بودن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد