امروز تاااااازه ۳ تیر هست اول تابستون ۹۰ روز دیگه از فصل تابستون و ۱۲۰ روز دیگه تا پایان گرما توی شیراز مونده
محله ما توی دامنه کوه هست و طبعا کوچه ها از خیابون به طرف خونه بصورت سربالایی هستن و پیاده اومدن از این کوچه دور و دراز و سربالایی توی تابستون واقعا ادمو عصبی میکنه گاهی وقتا که خواهر شوهر با من هست بهم میگه وااای بابام رفته اخر دنیا خونه ساخته اون بیچاره پوستش خیلی روشنه عین لبو قرمز میشه
اون هفته یه دونه از این پنکه های باتری دار که کوچولو هستن با خودش اورده بود از سر کوچه تا در خونه اونو زیر مقنعه اش گرفته بود گاهی هم میدادش به من تصمیم گرفتم منم یه دونه اش را بگیرم
یه قسمت از مسیر از مترو تا سر کوچمون افتاب مستقیم روی عابرها میوفته و خون توی مغز ادم جوشیده میشه چندبار من چتر گذاشتم توی کیفم که استفاده کنم اما روم نشد یعنی گفتم مسخره ام میکنن اما واقعا چتر لازمه وقتی سایه باشه هم کمتر گرممون میشه هم مغزمون سالم سرجاش میمونه و تبخیر نمیشه ....
سارا جون میدونی ما هم توی میدون نقش جهان سرای مشیر داریم
اتفاقا اون سمت هم این را دیدیم که پارچه زدن روی سر بساط فروشگاهشون
ولی این پارچه که روی کوچه زده بودن از این پارچه های نازک بود و یه حس جالبی داشت
مثل پارچه های تنظیف هست ... اونطوری بود... سبز رنگ
چه باحال
اها متوجه شدم چی میگید تیلو
چه خوب بوده
سلام ساراجانم
چند روز پیش از یه محله قدیمی عبور میکردم
از اون محله هایی که توی کوچه ها همچنان بوی زندگی میاد
از اون جاهایی که آدم حس میکنه قلب تپنده دارن
خونه ها هم خیلی بلند نبودن
کوچه 4 یا 6 متر عرض داشت
روی کوچه پارچه زده بودن به عنوان سایه بان
مثلا یه مسیر 30 متری
اونقدر خوشم اومد که نگو
به نظرم خیلی ایده باحالی بود
سلام عزیزدلممممم
وای چقدر خوب تو شیراز اصلا همچین چیزی من تا الان ندیدم یه چیزی شبیه اینی که گفتی توی سرای مشیر هست جلو مغازه ها اما انقدر چیزمیز زیر سایه اشون هست که جا برای ادمیزاد نیست