متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

۳۲۷

یادمه ماه رمضون های سی سال پیش که توی عید بودن من او موقع ۱۱ ۱۲ ساله بودم یه سال شب تحویل سال موقع سحر بود و ما خونه خاله صبحش هنوز هفت سین وسط پذیرایی پهن بود و ظرف کلوچه های نخود زعفرونی و خوشمزه توی اون بدجوری چشمک میزد یه نفر که یادم نمیاد کی بود عمو بود یا بابا یا مامان جونم خدابیامرز بهم گفتن یه دونه بردار بخور چون عید عیبی نداره خدا میبخشه و من خوردم و چقدرررر خوشمزه بود اون سال خاله به ما عیدی پیراهن داد و ما اون روز رفتیم افطار خونه مامان جونم و برامون عرق بیدمشک گرم اورد ....سیزده بدر رو کاملا یادمه دایی بزرگم تازه تابستون  سال قبلش عروسی کرده بود و ما یک ساعت قبل از افطار با خاله اینا و مامان جونم و دایی اینا رفتیم پارک ازادی  چون پارک شلوغ و از خونمون دور بود و خاله اینا هم ماشین نداشتن کلی گشتیم تا یه جا واسه نشستن پیدا کنیم و بابا دو سه بار رفت و اومد با ماشین  تا هممون جمع شدیم ما بچه ها ارزو داشتیم این پارک سرکوچمون بود تا نیاز نباشه بابا چندبار با ماشین توی اون شلوغی بره و بیاد  اونجا افطار کردیم و کلی بازی کردیم و بعدم اومدیم خونه ...یادمه دایی موقع بازی والیبال حلقه عروسیش از انگشتش دراومد و پرواز کرد و معلوم نشد کجا افتاد زندایی کلی گریه کرد فقط ۱۷ سالش بود زندایی ....

.

حالا و الان سال ۱۴۰۲ سی سال از اون روزها میگذره نه دنیا اون دنیاست نه ادما اون ادمها  بابا و مامان جون دیگه نیستن خاله و شوهرش از هم جدا شدن پسرخاله و دخترخاله ها ایران نیستن امسال هم عید توی ماه رمضان بود سیزده بدر نه قراره پارکی بریم نه حلقه ای گم بشه نه شیرینی نخودچی زعفرونی ای هست که اگر یکی بخوری درحالیکه روزه هستی خدا ببخشتت الان پارک سرکوچه هست هممون ماشین داریم اما دیگه حال و هوای اون روزا نیست ادماش نیستن 

.

سی سال دیگه که دوباره ماه رمضان توی عید باشه معلوم نیست کدوممون هستیم 

نظرات 6 + ارسال نظر
آبگینه چهارشنبه 23 فروردین 1402 ساعت 03:09 http://Abginehman.blogfa.com

انگار خاطرات بچگیمو مرور کردم
ان شاالله دلت همیشه خوش باشه

شما هم همینطور دوست عزیز

رابعه سه‌شنبه 15 فروردین 1402 ساعت 20:59

سلام برای همین اصلا از نوستالوژی خوشم نمیاد.

سلام
به هر حال خاطرات جزئی از زندگی هستن

تیلوتیلو سه‌شنبه 15 فروردین 1402 ساعت 12:37 https://meslehichkass.blogsky.com/

ساراجانم سلام
منم امسال خیلی از این مدل فکرا کردم
نه مامان بزرگی هست نه بابا بزرگی ... (هرچهارتاشون به رحمت خدا رفتند)
نه بابایی..... اونوقتا... اونوقتا...
هیچوقت نمیشد سیزده بدر بشه و ما بدون برنامه باشیم ...
حالا ....
هیچ جا نرفتیم ...
اصلا نفهمیدیم سیزده بود...

سلام تیلو جانم
راست میگی هیچوقت نبود که سیزده بدر برنامه ای نداشته باشیم
ایشالا امسال یکی از بهترین سالهای زندگیت باشه

امیر حسام دوشنبه 14 فروردین 1402 ساعت 01:12 https://bimoghadame.blogsky.com/

سلام؛
زنده باشید.

سلام
ممنونم

لیلی دوشنبه 14 فروردین 1402 ساعت 00:11 http://Leiligermany.blogsky.com

دلم گرفت. خاطرات بچگی منم قشنگ بود و دیگه اون دوران تکرار نمیشه و فقط دور هم از اون روزها میگیم

اره درسته

فاضله یکشنبه 13 فروردین 1402 ساعت 16:56 http://golneveshteshgh.blogsky.com

بغضم گرفت

ای بابا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد