دیروز جایی بودم که دبستان پسرانه بود بچه های کوچولوی ۸ ۹ ساله یعنی بگم چه چیزا میگفتن فقط :
اولی: اینکه چیزی نیست ما هر هفته چهارشنبه ها که تعطیل میشیم با بابام اینا سوار هواپیما میشیم میریم امریکا خونه خاله ام اینا و جمعه عصر هم برمیگردیم
.
دومی : پریشب تو کوچه ما جنگ شده بود بعد جلو در خونمون داشتن تیراندازی میکردن منم رفتم تفنگم اوردم کلی از ساچمه های تفنگ بادی بابام گذاشتم توش و رفتم تیراندازی کردم
بقیه اشونم با دهان های گشاد و چشمای گرد شده نگاش میکردن که یکیشون گفت وااای حالا میان میگیرنت
.
همون دومی: تااازه من یه عمه داشتم پارسال از بالا پشت بوم هلش دادم پایین افتاد مرد همه ارثش به من رسید
.
سومی: من روزی دوتا اناناس کامل میخورم
.
پ.ن:
بنظرم اون دومی نیاز به مراقبت ویژه درباره دیدن فیلمها و بازی های مجازی داره اوضاع تخیلش خیلی زیادی اکشن هست ....
.
ما یه فامیل داریم اسم دخترشون "الیزابت" بود و همه بهش الیزا میگفتن بعد تو عا لم بچگی فکر میکردم این همون ملکه الیزابت هست تو دبستان به همه دوستام میگفتم من ملکه الیزابت را دیدم با ما فامیله و اونا هم باور میکردن
سلام پسربچه هابیشترشون تو سن دبستان وگاهی راهنمایی همینطور دروغ های شاخدارمیگن ،انگار یه قسمت ازرشدشونه
سلام
البته دروغ گفتن نیست تو این سن خیال پردازی میکنن و خودشون رو جای شخصیتهای خیالیشون یا کارتونها تصور میکنن که خب اقتضای سن هست
از آشنایی با شما خوشوقتم، هم شیرازی هستید و هم متولد آذر
اون بچه ای که هر هفته میرن آمریکا و برمیگردن خیلی با حال بود، من تو دوران دبستان دوستی داشتم که میگفت شاه عموی منه، جالب بود که توی دوران انقلاب اینو میگفتبعد میگفتیم چرا فامیلیت فرق میکنه می گفت دیگه دیگه
من هم همینطور خوشحالم که دوست جدید و تقریبا هم سن و سالی به دایره دوستانم اضافه شده چه امتیازات باحالی بهم دادید
سلام دوباره
این پست را یکبار گذاشتین و بعد حذفش کردین
اره درسته
فکر نمیکردم کسی خونده باشدش
چندبار تعریف میکنی اینو.
یادم نمیاد قبلا تعریف کرده باشم
سلام
دخترعمه ام توی دوران دبستان به همه همکلاسی هاش گفته بود جواد زرینچه دائیشه!
سلام
این خیالبافی های بچگی هم عالمی داشت