متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

۲۱۰


پسرم با یکی از دوستان خیلی صمیمی اش بحثش شده و انقدر تو خودشه و ناراحته که باور کردنی نیست امروز که داشت با اون یکی  دوستشون که واسطه شده بود تلفنی حرف میزد یه چیزایی میگفت که باورش برام سخت بود انگار که توی چشم ما مادرها و پدرها این بچه ها همیشه نیاز به محافظت دارن نیاز به مراقبت دارن و وقتی بزرگ میشن و دیگه این اجازه را بهت نمیدن که به لحاظ احساسی و روحی و حتی جسمی حمایتشون کنیم حس میکنم ازش دور شدم حس خوبی نیست ولی وجود داره انگار دلم میخواد من همون مادری باشم که دست پسرشو میگرفت و توی راه مدرسه مراقبش بود و حواسش به درس و تکلیفش بود و اونم بدون مادرش حتی اب هم نمیخورد همه حرفاشو برات میزد و برای هر کاری ازت نظر میخواست ...میدونم اقتضای سنش هست میدونم وقت روبرو شدن و دست و پنجه نرم کردن با ادمها و جامعه هست براش اما انگار قلبم نمیخواد بپذیره منطقم میگه اون نمیتونه همیشه شاد و سرحال باشه منطقم میگه اون پسر هست و احتمال درد و دل کردنش با تو مادر ۱ درصده و با دوستش ۹۹ درصد منطقم میگه اون یک پسر تو دار هست درست مثل خودت اما قلبم نمیپذیره قلبم از ناراحتیش میشکنه از غصه اش غصه دار میشه انگار دلم نمیخواد هیچ وقت هیچ وقت ناراحت بشه همیشه در خوشحال ترین وضعیت باشه ولی منطقم میگه غیر ممکنه ....منطقم میگه رهاش کن تا با خودش کنار بیاد با دوستش با مشکلش اگر نیاز بود بهت میگه تو فقط از دور مراقبش باش بهش خیلی نزدیک نشو چون میره قلبم ولی میگه بپرس ازش چی شده چرا ناراحته بهش نزدیک شو کمکش کن .....نمیدونم؛ گیج میشم  اینجور مواقع نمیدونم چکار کنم ولی چون منطقم همیشه فیدبک موفق تری داشته توی این مسائل ترجیح میدم به حرف منطقم گوش بدم و بزارم به حال خودش و از دور مراقبش باشم فقط ....نمیدونم شایدم اشتباه باشه ....

 

نظرات 3 + ارسال نظر
Zahragoli شنبه 4 اردیبهشت 1400 ساعت 15:23 http://zahragoolii.blogfa.com

داداش منم نوزده سالشه تا الآن مامانم همیشه مواظبش بوده و هست ، مادرا خیلی مهربون و عزیزن دخترا براشون سخت نیست این مواظبت مادرا ولی پسرا فرق دارن دوست دارن استقلال داشته باشن ، حرفایی که زدین رو با اینکه مادر نیستم ولی درک میکنم چون هم مادرمو میبینم و هم داداشم
امیدوارم نزارین احساس روی منطق قشنگتون پا بذاره

میفهمم چی میگی زهرا گلی خانم
ممنونم خودمم امیدوارم بتونم راه مناسب و درستش را برم

پیشاگ پنج‌شنبه 2 اردیبهشت 1400 ساعت 11:42

به نظرم منطقت بهترین راهکارو داره
ولی کاش میتونیستی کمی باهاش دوست شی گاهی برات دردو دل کنه

اره همینطوره

تیلوتیلو چهارشنبه 1 اردیبهشت 1400 ساعت 01:34

مادر بودن سخته عزیزدلم
ولی تو یه مادر و یه دوست وواقعی هستی برای پسرجان

تیلو جونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد