امروز بخاطر به سری کارایی که داشتم مرخصی بودم منم یک عالمه خرید برای خونه کردم و این حین چشمم به دوتا عطر افتاد یعنی داستان اینجوری بود دو هفته پیش با پسرم رفتیم خرید و دوتا پیراهن و یک جفت کفش خرید من از وقتی پیراهن را دیدم همش میگفتم این پیراهن یه عطر کم داره اصلا بدون عطر جذابیت نداره ولی خب موجودی تقریبا رو به اتمام بود و پول برای عطر لاموجود ...امروز برای خریدن دوتا اسپری بدن برای پسرم رفته بودم که چشمم به عطرها افتاد دیگه با توجه به اینکه اون پیراهنها بدون عطر جذابیت لازم رو نداشتن منم عطر مناسب اون پیراهن ها رو خریدم خب بعد دیدم پسر جذاب با بوی عطر بعد مامانش عطر نداشته باشه یکی هم برای خودم برداشتم ....و اینگونه بود که صاحب مغازه بسیااار خشنود گشت ...
...
پ.ن:
امروز روز بسیااار خوبی بود خبر خوبی گرفتم و خبر خوبی دادم الحمدلله
هزاران بار شکر
مجبورم مثل بقیه نظر بذارم !
آه سارا جون خیلی کار خوبی کردی ، خرید ...وای بهت تبریک میگم ، کاش من جای شما بودم ، خیلی ذوق کردم، عزیزم کاری که دوست داری بکن ، پولارو دود کن بره هوا ، آخر ماه حالتو میپرسم !
چی شما رو مجبور میکنه؟؟؟؟
اصلاااا لازم نیست تا اخر ماه صبر کنید همین اول ماه بهتون میگم حالمو
چرااااا عاقل کند کاری که تا اخر ماه حرررص بی پولی اش را بخورد .(ایکون انسان نسبتا نادم از کارهای یهویی اش)
....
ولیییی از شوخی و غیر شوخی که بگذریم خیلیییییی حالم را خوب کرد بنظرم هر چند وقتی باااید ادم بره ته کارت بانکیشو در بیاره بیاد خونه
وای خدا چقد خرید خوبه چقد از این خرید یهویی ها خوبه
همرو خوشحال کردیا
مبارکتون باشه عزیزم
خداروشکر بابت خبرها
پیشاگ عزیزززممممم
میدونستی ازت چقدر انرژی مثبت میگیرم دختر
مبارک مادر و پسری باشه الهی.
راستی، آشپزخونه ی خوشگلی دارین.
اینک مهربونم ممنونم ازت
چشمات قشنگ مبینه
وای به به چه پست خوبی
تا باشه از این خریدهای خوشبو و جیب پر از پول
عزیزدلمی ویرگول مهربونم
همچنین برای شما