دیشب اصلا نخوابیدم اینکه میگم اصلا یعنی به هیچ عنوان ها حتی بگو نیم ساعت بطرز عجیبی بیخواب شده بودم و اعتقادی هم به قرص های خواب اور ندارم ...صبح هم سرحال بودم فقط کمی سردرد داشتم و گرفتگی عضله گردن و پهلو و پاها که اصلا انقدری نبود که بخوام حتی مسکن بخورم ...و الانم که دارم مینویسم بازم خوابم نمیاد با اینکه دقیقا از دیروز صبح که بیدار شدم تا الان نخوابیدم پلک روی هم نزاشتم ...نکنه مرض بیخوابی گرفتم
حالا اگررررر قرار بود یه امتحانی بدم یا جایی برم که شب نشینی داشته باشه قشنگ از ساعت غروب چشمام سنگین بود و خمیازه میکشیدم ...
یه بار وقتی دانشجو بودم به فاصله یه نیمروز امتحان پایان ترم داشتیم امتحان اون روز صبحش فیزیولوژی پزشکی بود و امتحان فردا صبحش ساعت ۸ جنین شناسی بود قشنگ از امتحان اول که اومدم خونه تا ۸ صبح فرداش داشتم یه پشت درس میخوندم رضا هم شیفت ۴۸ ساعته بود و خونه نبود اگر مامانم تماس نگرفته بود که دختر مگه امتحان نداری از امتحان جا میموندم با سرعت نور خودمو رسوندم دانشگاه ۱۵ دقیقه هم دیر رسیدم ...
سلام
با این وضعیت زندگی امروزی بیخوابی گه گاهی اجتناب ناپذیره
نکته جالب اینجاست که من هروقت اعصابم خورد میشه خوابم میبره و بعد آروم تر بیدار میشم!
سلام
اوهوم کاملا درسته
چه خوب من کاملا برعکس هستم
روش ابتکاری خواب فوری :
1- یه کتاب ریاضیات از پسرتون قرض بگیر
2- بخودت تلقین کن 15 سالته
3- فکر کن دوره دبیرستان هستی و فردا امتحان ریاضی داری
3- لای کتاب را باز کنی ، غش میکنی !
***
اگر روش بالا جواب نداد همیشه باید یه نقشه دوم هم داشته باشی
پلن B : به کسی که نه حوصلشو داری نه دوسش داری و خیلی پرچونه هست و زیاد هم نصیحت میکنه (همه تو فامیل یکی اینجوری دارن!) زنگ بزن و بگو میخوای حرف بزنی ، اون که شروع کرد حرف زدن ، سریع خوابت میبره.
مرسی بلاگر پیشنهاداتون بینظیر بود دفعه بعد حتما امتحانشون میکنم
گاهی بیخوابی هم کیف داره ها ... به کسی نگو ... گاهی ازش لذت میبرم
یه کمی فکرت را آزاد کن
حجامت هم نمیخوای
هیچی لازم نداری
خوب خوب میشی ...
چی میشد نزدیکم بودی و تجویز میکردم یه سر بهم بزنی... یه کمی ور دل هم مینشستیم و حرف میزدیم هردوتامون خوبه خوب میشدیم
من رمز را باز یادم رفته
شماها چیکار میکنید رمزها یادتون بمونه؟
اوهوم تیلو شاید باورت نشه من همیشه از بیخوابی کلافه میشدم اما اینبار نه چون واقعا میخواستم فکر کنم میخواستم به همه چیزایی که اطرافم داره اتفاق میوفته و انگار این فرصت پیش اومد و جالبه که اصلا فرداش هم خسته نبودم
عزیزدلمی تیلوی رنگی رنگی من
تیلوووو اگر این پسر اصفهان قبول بشه میام کنار دستت انقدر باهم حرف میزنیم که دیگه هیچی نه تو دل من بمونه نه توی دل تو ...چقدر اخه تو مهربونی رفیق جانم
....
عیب نداره هزار بارم رمز بخوای بهت میدمش
من اسکرین میگیرم چون قاطی میکنم از مرورگرفایرفاکس هم وارد بشی خودش رمز رو ذخیره میکنه
سارا منم وقتایی که بینهایت خسته باشم خوابم نمیبره نمیدونم چرا . عین خودتم تا قرص خواب و اینام نخوردم

نمیدونم دلیل بیخوابیت چی بوده
یه پزشک تو درمونگاه نزدیک خوابگاه بود هر چی میشد میگفت برات یه حجامت مینویسم
دکتر پیشاگ یه حجامت برات مینویسه الان
اخ اخ منم نتونستم بخوابم انقدر فکر و خیال توی سرم چرخ میزدم که حس میکردم وسط یه ابر خیلی بزرگ معلقم
وااای نمیدونی من چقدر از حجامت وحشت دارم پیشاگ
خانم دکتر نمیشه برام قرص آکسار بنویسی