متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

۱۱۴

آقا امروز از عروس رونمایی شد

و ما متوجه شدیم این عروس خانم دوست خواهر اخری من نگار هست همسن نگار هم هست متولد ۷۰ هست و اسمش مونا هست ...نگار میگفت همیشه مونا از دوست پسرش براش حرف میزده و اینا چند ساله با هم هستن ..نه نگار میدونست دوست پسره همون فرشاد پسرعموی خودمونه نه خانواده عمو  میدونن مونا دوست صمیمی خواهرم نگار هست .. و نگار هم هیچی از این داستان بروز نداده و فقط به من گفت .. شب عروسی باحاله دوست نگار و پسرعموی ما ...

خدا کنه با بقیه دوستهای دختر عموهاش این اقا فرشاد ناقلا دوست نبوده باشه که زندگی تلخ خواهد شد

اخه داماد هم انقدر فعال

شوهر نگار که پسر عمه ما هست(نگار عروس عمه ام شده) با همین فرشاد همسن هستن و با هم یه مدرسه میرفتن

حسام (داماد ما) و فرشاد پسرعمو رضا سر همین خواهرم نگار هم با هم رقابت داشتن منتها عمه زودتر اومدن خواستگاری و اون موقع هم بابا و عمو رضا بینشون شکراب بود در واقع عمو رضا سر یه سری مسائل هم با بابا و هم با عمه و بقیه عموها قهر بودن ..اما از اونجاییکه ما بچه ها و زن عمو ها و بچه های عمه با هم انقدر رفت و امد کردیم  تا بالاخره دل برادرا و خواهر با هم صاف شد و آشتی کردن از طرفی نگار میدونست فرشاد دوست دختر (همین مونا) داره و گفت خوشش نمیاد با مردی ازدواج کنه که قبلا با یکی دیگه بوده و هم پدرش با بابای ما اینجور رفتارایی داره  و خلاصه با حسام ازدواج کرد و الان امسال پسرشون رایان میره پیش دبستانی ..

دیروز به فرشاد میگفتیم بابابزرگ بالاخره گیر افتادیا

بی وجدان میگه ساراااا جایی سراغ نداری من یه مدت پنهان بشم اب ها از اسیاب بیوفته



نظرات 3 + ارسال نظر
پیشاگ سه‌شنبه 28 مرداد 1399 ساعت 10:18

اوه اوه چه ماجراهای پیچ پیچییی
سارا خداییش دیگه ازدواج سنتی از مد افتاده . به نظر من این مدل ازدواج خیلی بهتره چون دوطرف روهم شناخت پیدا میکنن
خیلی زیاد
چه باحال ما تو فامیل پدریم همه 25 به بالا ازدواج کردن یعنی تو سن پدربزرگی و مادربزرگی
دوماد چرا فراری شده حالا !!!

اررره اصلاااا فکرشو نمیکردم فرشاد با دوست دخترش ازدواج کنه یا بهتره بگم با یکی از دوست دختراش
شب عروسی دیدنی خواهد بود
بابا این فرشاد اگر همون وقت که حسام با خواهرم ازدواج کرد اونم با همین مونا ازدواج کرده بود الان بچشون کلاس اولی بود بابابزرگی شده برای خودش
دوماد از اولشم فراری بود میگفت دیشب تو گروه حالا وسط مراسمشونا که کاشکی فقط عروسی میکردم ولی مجرد میموندم ..نمیشه خدایی؟؟
چقدر دیشب سربه سرش گذاشتیم و گفتیم فیلم رقصاتو برای مونا میفرستیم

مینا سه‌شنبه 28 مرداد 1399 ساعت 10:12

چه جالب شده
عروس خانم متوجه شدن این موضوع شدن؟ واکنششون چی بوده؟

نه خب ما که دیروز نبودیم اونم فقط به نگار گفته دوست پسرش با خانوادش اومدن بله برون ..هنوز همو ندیدن خواهرم و دوستش ما هم چیزی نگفتیم و نخواهیم گفت مگر خودشون بگن

تیلوتیلو سه‌شنبه 28 مرداد 1399 ساعت 09:07 https://meslehichkass.blogsky.com/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد