متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

۱۰۴

مبخواستم غر بزنم از گرما حتی نوشتمش ولی حین نوشتن یاد پدران و مردها و جوان ها و پیرها و بچه هایی افتادم که توی افتاب و گرمای وحشتناک کار میکنن تا نونی سر سفره ببرن ...

جلوی کوره ها

توی گود تعویض روغن و تعمیرات

توی معادن

توی اون تاکسی ها و جاده ها

کادر درمان با اون لباس ها

دستفروشها و دوره گردها

کوره های اجرپزی

بچه های سر چهار راه ها

کشاورزا و دامدارا

کارگرا و مهندسین سکوها

و هزاران نفر دیگه ....

وقتی به مردان بزرگ و کوچک و زنان بزرگ و کوچکی فکر کردم که توی گرمای زیاددو سرمای زیاد کار میکنن برای کمی پول و دم نمیزنن از خودم خجالت کشیدم ...

خدایا هزاران بار شکرت برای همه چیزهای خوبی که بهمون دادی و ما فقط غر میزنیم ..

#شکرگزاری


نظرات 4 + ارسال نظر
تیلوتیلو سه‌شنبه 14 مرداد 1399 ساعت 11:54 https://meslehichkass.blogsky.com/


چقدر خوبه که وقتی میخوایم غر بزنیم اینطوری به قضیه نگاه کنیم
میدونم که همیشه نمیشه
ولی همین که گاهی هم اینطوری نگاه کنیم خیلی خوبه

عزیز دلمی شما تیلوی مهربانم

بلاگر دوشنبه 13 مرداد 1399 ساعت 20:03

من هم خوبم ، بیا غر بزن تا ...!
بقیشو به شکل یک سری حرکات کاراته در نظر بگیر !

ترنج دوشنبه 13 مرداد 1399 ساعت 13:30

منم هر روز صبح که بیدار میشم با کلی خاک مواجه میشم که روی میزها و اپن آشپزخونه ودکورها نشسته و هر روز صبح و عصر من باید گردگیری کنم و تی بکشم. وقتی میخوام غر بزنم یه لحظه مکث میکنم و میگم خدایا شکرت که خونه ایی دارم که وسائلم رو توش بچینم. و به این ترتیب غر زدن تمام میشه ولی خداییش کلافه شدم از بس باد و خاک هست.

ترنج عزیزم ..
اخ اخ نگو از گرد و خاک

ولی واقعا خدا رو شکر هزاران بار شکر

پیشاگ دوشنبه 13 مرداد 1399 ساعت 12:52

سارا یه وقتایی اینقد غردونیم پر میشد به جان شیرین رسما میگفتم میخوام غر بزنم فقط ازم دفاع کن
ببین من گوشی شنوا هستم برای شنیدن غرهای شما هرچقد خواستی بیا تو خصوصی غر بزن

تو چنین خوب چرایی اخه پیشاگ مهربونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد