متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

۸۸

میدونم چرا نمیاید خونه ام

چه شما چه اونا

عیبی نداره من به همه چیز عادت دارم

شما در ظاهر منو تحسین میکنید

اما

نگاه هاتونو میشناسم

برای خودمم سخته خیلی سخت هنوز بعد از تقریبا ۱۰ سال عادت نکردم

اما عیبی نداره

کلا از نظر من هیچ چیز عیبی نداره مساله ای نیست

بیخیال...تمام


نظرات 9 + ارسال نظر
... یکشنبه 8 تیر 1399 ساعت 16:36

صاحب خونه چرا غایب است؟

بلاگر یکشنبه 8 تیر 1399 ساعت 14:59

شاید بد آدرس میدی ، حداقل علت نیومدن من اینه ! (لبخند)
***
از دید من علت میتونه این موارد باشه :
اینوریا (خانواده خودتون)نمیان چون یه جورایی تو اتفاقات پیش آمده تا حدی مقصر میدونن شما را و یه جورایی از چشم تو چشم شدن با اونوریا خوششون نمیاد ، از اینکه بخوان توضیحی بدن و اونا حرفی بزنن که بکشه به جریانات زندگیتون !
اونوریا نمیان که پسرشون ناراحت نشه ، احساس پشیمونی بهت بدن و یه جورایی بهت بگن حرمت خونه به حضور مردشه و تا اون نباشه انگار آنجا صاحب نداره !
***
گاهی نظر های من سخت میشه ، حتی برای نزدیکانم ، ولی فکر میکنم وقتی چیزی را حس میکنیم ، بهتره که صادقانه بگم.

اره واقعا شاید
...
اینوریا نمیان چون از حضور در خونه داماد بزرگ خانواده که هیچ احترامی براشون نگه نداشته امتناع میکنن اونا میگن چرا باید بیایم تو خونه دامادی که رفتارش اینه به اضافه اون چیزایی که گفتید به اضافه تر اونکه هر چی کمتر با اونوریا روبرو بشن بهتره از نظرشون ...
اونوریا نمیان چون پاشون درد میکنه و نمیتونن این همه پله را از طبقه اول بیان طبقه سوم چون اسانسور نداریم به اضافه حرفای شما ...
و
حرف اصلی همون بود که گفتید :
حرمت خونه به حضور مردشه و تا اون نباشه انگار آنجا صاحب نداره !
...
چون میدونم و میدونید علت رو نظرتون برام سخت نبود اتفاقا راحت بود
به همین سادگی

خانمـــی یکشنبه 8 تیر 1399 ساعت 08:46 http://harfhaye-dele-khanomi.mihanblog.com/

سلام سارا جون
اگه فامیل شوهرتن که شاید خجالت میکشن ازت ... من بودم و میخواستم قضیه رو مثبت نگاه کنم احتمالا به این فکر میکردم که اذیت نشم

سلام خانمی جونم
شاید اینطور باشه ..نمیدونم
فقط هم اونا نیستن
هم اینوریا هستن هم اونوریا

فرشته شنبه 7 تیر 1399 ساعت 20:39

انسانی هست عزیزم ممنون بابت دعای خیرت
موفق باشه پسرگلت

موفق باشه و سلامت و باعث افتخار و شادیت

فرشته شنبه 7 تیر 1399 ساعت 19:53

سلام سارا جون تازه وبتو پیدا کردم همه مطالبتو خوندم من شهریور 59 هستم یک پسر دارم پسرم هم بهمن 80 هست امروز هم امتحان زبان داشت کنکوری هستش امیدوارم تو وپسرت موفق باشید عزیزم

سلام عزیزم خیلی خوش اومدید
نمیدونم پسر شما چه رشته ای هستن اما پسر من رشته ریاضی میخونه و فردا امتحان گسسته دارن زبان رو ۵ شنبه دادن اونم کنکوری هست امسال
منم برای شما و پسرتون ارزوی موفقیت و شادی میکنم

اینک شنبه 7 تیر 1399 ساعت 16:08 http://Inak.blogsky.com

ای بابا... به دل نگیر عزیزم.

هیچی نیست.‌اونا فقط به خاطر کرونا نمیان. دیگه طفلی ها خبر ندارن که مرگ دست خداست!!

نه دیگه مهم نیست ..
کرونا غیر کرونا هرچی دیگه مهم نیست دیگه هیچوقت بهشون نمیگم بیان خونه ام دوست داشتن خودشون بیان نداشتنم هیچی ..

تیلوتیلو شنبه 7 تیر 1399 ساعت 11:47 https://meslehichkass.blogsky.com/

عزیزدلمی
دلشون هم بخواد مهمون خونه ی گرم و صمیمی تو باشن...
تو ناراحت نشو
غصه نخور
تو هستی ... خیلی قوی و پررنگ و دوست داشتنی... و اونا دارن اشتباه میکنن
کنار تو بودن را دارن از دست میدن
لذت مهمانت بودن را دارن از دست میدن
غصه رو اونا باید بخورن

تیلوی قشنگم
باید به اینم عادت کنم تا حالا فکر میکردم خودمم که براشون مهم هستم اما انگار اینطور نیست انگار یه قانون نانوشته هست که وقتی مردی به هر دلیلی تو خونت نیست خودتم دیگه وجود نداری ..عیبی نداره اینها هم میگذره ..شایدم اینجوری بهتر باشه

پیشاگ شنبه 7 تیر 1399 ساعت 11:29

سارااااا توروخدا خودتو ناراحت نکن
میدونم که حق داری ناراحت باشی منم جات بودم غصه میخوردم اما اما اما فک کن مهم نیست و یه جور دیگه ای به قضیه نگا کن خواهش میکنم

پیشاگ خوشکلم
چقدر اخه خوبی تو دختر
اوهوم دیگه هیچوقت هیچوقت نه دعوت میکنم کسی رو نه بهشون میگم بیان شاید اونا هم حق دارن بالاخره مسائلی را حتما در نظر میگیرن ..عیبی نداره مهم نیست

ویرگول شنبه 7 تیر 1399 ساعت 01:19 http://Haroz.mihanblog.com

چی شدی عزیزدل؟ نبینم ناراحتیر

خوبم ویرگول مهربونم
میدونی نمیان خونه ام به علت غایب بودن صاحب خونه انگار من وجود ندارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد