متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

۶۶

امروز پسرم حرفی زد که اصلا فکرشم نمیکردم داستان اینجوری هست:


ما قبل از اینکه بیایم تو این خونه ..طبقه بالای منزل پدرم زندگی میکردیم وقتی محمد ۱۰ ماهه بود اسفند سال ۸۱ اونجا ساکن شدیم تا تیر سال ۹۱ یک هفته قبل از ماه رمضان که به این خونه اومدیم یعنی از ۱۰ ماهگی تا ۱۰ سالگی پسرم ..اونجا دوستانی داشت و خب خاطرات زیادی از اونجا داره ..بهترین دوره زندگی خودم هم همون ۱۰ سال هست که اونجا زندگی کردیم چقدر خوش بودیم ..بعد از اون که ما اینجا اومدیم این زندگی این مدلی برای من شروع شد و با رفتن رضا همه چیز عوض شد ..از این خونه خاطرات خوبی ندارم و هیچ خاطره مشترکی هم ندارم فقط تنهایی ...

ما سال ۹۶ یک سال بعد از فوت بابا اونجا رو فروختیم ومامان اینا از اون محل رفتن..


امروز پسرم میگفت مامان خیلییییی دلم برای خونه قبلیمون تنگ شده برای اون کوچه همه چیزشو یادمه همه فرعی ها درختها مغازه ها صورت بابا حسین حتی ماشینش ..میخوام بعد از امتحانا برم از اون کوچه اون نیمکت سرکوچه که با باباحسین میرفتیم روش مینشستیم اون پارک سر خیابون و از در خونه قبلیمون عکس بگیرم و مدتی اونجا بمونم به یاد بابا جونم ..دلم براش خیلی تنگ شده

...

حتی فکرشم نمیکردم این حجم از دلتنگی رو ...

امروز تولد پسرم بود



نظرات 4 + ارسال نظر
تیلوتیلو یکشنبه 11 خرداد 1399 ساعت 09:39 https://meslehichkass.blogsky.com/

هرچند دیراومدم
اما تولدش مبارک
انشاله که اونقدر خاطرات خوب توی زندگیتون جاری بشه و اونقدر شادی که تمام خاطرات بد و تنهایی ها را بشوره ببره
تو لایق بهترینهایی با قلب مهربون و پاکت

عزیز دلمی تیلو جانم
ممنونم ازت

پیشاگ پنج‌شنبه 8 خرداد 1399 ساعت 10:56

تولد گل پسرت مبارک باشه سارا جونم
منم دلم گرفت واقعا
کاش یه معجزه ای اتفاق بیفته و همسرت عوض شه

مرسی پیشاگ جانم
دیگه برام اهمیتی نداره

اینک چهارشنبه 7 خرداد 1399 ساعت 22:48 http://Inak.blogsky.com

تولدش مبارک باشه.

زندگی شما هم یه مدل خاصی برای خودشه.

کاش روزی برسه که رضا بتونه تمام این سالهای تنهایی ات رو جواب منطقی بده و برات جبرانش کنه.

گرچه مطمئنم با هیچ چیزی جبران نمیشه

ممنونم اینک عزیزم
اره مدلی که من اصلا دوستش ندارم ولی چاره ای هم ندارم

بلاگر چهارشنبه 7 خرداد 1399 ساعت 13:26 http://tosan35.blogsky.com

کسایی که گاها با سختی بزرگ میشن و کمبودهای عاطفی دارن ، بیشتر از دیگران احساساتی و در عین حال خودساخته میشن ، بخش احساساتی بودنش را مواظب باش که با دوستهایی که زیاد باب نیستن نگذرونه و سعی کن رفتارت با او مثل یه دوست باشه ، دوران بلوغ و چطور گذراندنش در آینده انسانها خیلی تاثیر گذاره.
از حرفای مادرم : میشه دوباره کوچولو بشی یا برگردی تو شکمم ! اینجوری خیالم راحته که همیشه پیشمی و مواظبت هستم.

خیلی باهاتون موافقم و ممنونم از تذکر مهمتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد