متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

متولد ۱۵ آذر 59

اینجا یک زن مینویسد

۶۱

۱: پسرم باید بره دنبال کارای نظام وظیفه و معافیت تحصیلیش البته بعد از ۶ خرداد

۲: پدر شوهر میگه میخواد مثلا رضا رو بترسونه و بهش بگه بیاد ما (یعنی من و پسرم ) رو از اینجا ببره یا خودشم بیاد پیش ما!!!!!آیا واقعا اینکار عاقلانه هست؟؟؟ آیا نمیدونه رضای ۴۹ ساله گوشش بدهکار این حرفا نیست ؟؟؟ آیا واقعا پسرشو نمیشناسه که از این حرف نه تنها نمیترسه بلکه آتو بیشتری دستش میاد که به همین روندش ادامه بده؟؟؟

بعدم به من گفتن نگران نباشی ها من شما رو از اینجا بیرون نمیکنم تا زنده ام همین جا ایید !!!! نه تروخدا واقعا بیرونمون کنید پدرجان  ما فقط همینو کم داریم  واقعا...چی بگم اخه؟ فعلا ما گیر افتادیم بین بیفکریها و لجبازیهای مدام این دوتا ..خدا اخر و عاقبت ما رو بخیر کنه ...

۳: کنکور پسرم مسائل پیش اومده چند وقت اخیر حج مامان اینا فشار روانی زیادی برام داره ولی باید صبور باشم تا زمانش برسه ..

۴: متنفرم از اختلال روابط سر مسائل بیخودی  که گذر زمان اونو حل میکنه..

..

۵: الحمدلله الحمدلله الحمدلله خدایا خیلی دوستت دارم

نظرات 5 + ارسال نظر
پیشاگ سه‌شنبه 23 اردیبهشت 1399 ساعت 08:49

نمیدونم چرا حس میکنم پدر شوهرت واسه خودش یه دودوتا چهارتایی کرده که اومده اینو بهت گفته در صورتی که باید با پسرش حرف میزد
من دوس ندارم مسائلو به زمان بسپرم چون در قبالش عمرمو دارم میدم دیگه
امیدوارم یه معجزههههه خوب تو زندگیت به زودی زود اتفاق بیفته

خیلی روی این حرفای پدرشوهر نباید حساب کرد قبلا هم گفته که فلان میکنم و چنان میکنم مگر این دفعه واقعا عزمش جدی باشه
برای بعضی مسائل نمیشه کاری کرد گذر زمان حلش میکنه
مرسی از دعات دوستم

ویرگول سه‌شنبه 23 اردیبهشت 1399 ساعت 01:00 http://Haroz.mihanblog.com

من تازه با وبلاگت آشنا شدم و همه پستها رو هم خوندم
امیدوارم کنکور پسری به بهترین شکل سپری بشه
خدا بزرگه و حتما که تنهات نمی زاره
نا امید نباش فقط

خیلی خوش اومدی ویرگول عزیز
ممنونم ازت
حتما همینطوره

بلاگر دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 ساعت 11:49

توصیه میکنم یه فکر جدی برای زندگیتون داشته باشید.
همیشه شاید امکانات الان موجود نباشه ، جوری زندگی کن که وابسته به کسی نباشی ، خصوصا" که سرپرست خانواده هم خودتون هستید.

مرسی ازت بلاگر
حرفت درسته یه کارایی کردم البته خانواده همسرم و خود رضا اطلاع ندارن

اینک دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 ساعت 11:21 http://Inak.blogsky.com

چی شده که یهویی پدرشوهرجان یادشون افتاده که یه عملیاتی انجام بدن برای رضا و زندگیش؟

به نظرت مشکوک نمی زنه؟

همینو بگو ..فکر کنم اثرات قرنطینه و توی خونه موندن و فکر کردنهای زیاد هست ..
خیلی زیاد مشکوکم و از همه بیشتر اینکه چرا باید اون حرفا رو پیش میکشید ؟؟
نمیدونم والا منکه دیگه نا امید شدم خودش میدونه و پسرشو و لجبازیهاشون

تیلوتیلو دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 ساعت 11:00 https://meslehichkass.blogsky.com/

این پسر کنکوری که داره همه تلاشش را میکنه نیاز به آرامش داره
اینو به پدربزرگ جانش یادآور شو
همه اقدامات و عملهای به نظرخودشون درست را موکول کنند به بعد از کنکور
نگران هیچی نباش بسپار به پروردگاری که همه چیز را میبینه
تو داری تلاش خودت را میکنی و حتما بهترینها در انتظارته

تیلو وقتی نگاه متعجب منو دیدن بعد از حرفی که زدن گفتن البته بعد از کنکور محمد اینکار رو میکنم امیدوارم تا اون وقت عجله نکنن و کار غیر منتظره ای نکنن
منم همینو گفتم واگذار کردم همه چیو به خدا چون واقعا دیگه زورم نمیرسه هرکار بیشتری منجر به خدایی نکرده بی احترامی یا هر چیز بد دیگه میشه فعلا باید صبور بود و سپرد به خدا
مرسی ازت دوستم جانم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد