صدای منو از شیراز میشنوید:
از سرکار که برگشتم هنوز در خونه رو کامل نبسته بودم که زمین و زمان با قدرت زیادی شروع به لرزیدن کرد طوریکه ظرفها ریخت توی سینک ظرفشویی اینه قدی اتاق شکست و لوستر چنان تکونی میخورد که گفتم الان میوفته و من شوک زده و ناباورانه توی چهارچوب در خشکم زده بود و فقط با ضربان بالای قلب و دستانی لرزان صلوات میفرستادم و حس میکردم الان هست که همه چیز اوار بشه انقدر که شدید بود ...چیزی حدود ۶ ریشتر اعلام شد در عمق ۷ کیلومتری زمین در فاصله مستقیم ۴۱ کیلومتری شیراز ...
پنجره اتاق ها و حال خونه ما بزرگ هستن و رو به کوه زیبای دراک شیراز باز میشه انقدر نزدیک که حس میکنی میتونی دستتو دراز کنی و از برفای کوه برداری و این کوه زیبا به خاطر برف صبح ها تبدیل به عروس سپید پوش شیراز شده و شبها با لباس نقره ای و براقش توی دل تاریکی میدرخشه واقعا درخشش داره و من بار اول هست از چیزی در شب ذوق زده میشم اونم کوه نقره ای براق دراک توی حجم سیاه شب های زمستان ...تا کی بهار شود و دامن کوه سبز و اواز گنجشکها براه ...
...
خسته هستم ولی هستم ...
خلاص
اعتراف میکنم که بینهایت از زلزله میترسم و هربار که زلزله اومده تا چندین روز بعدش من وحشتزده بودم
امیدوارم شما آروم شده باشید تا الان و دیگه تکرار نشه واقعا
البته خب بلاهای طبیعی همشون ترسناکن واقعا بخصوص که یهو نازل میشن و جان و مال رو به خطر میندازن خدا به همه رحم کنه منم خیلی زیاد ترسیدم بیشتر هم بخاطر بچه اش ادم که انقدر میترسه دلش نمیخواد کوچکترین اسیبی به بچه اش و عزیزانش برسه
ممنونم بله خوندن نماز ایات باعث شد خیلی اروم بشم معجزه هست این نماز واقعا