بیست امین پست این بلاگ هم میشه ماجرای روزی که شیراز برف میبارد
از دیشب برف میزنه اما با ناز و دلنواز میزنه یه جوری نمیزنه که بشینه همچین دلی دل برا خودش میاد اما از ساعت ۱۱ صبح همچین میزنه که نشسته اگر بارون نیاد روش با همکارا هجوم بردیم پشت شیشه ازمایشگاه
از توی محوطه دانشکده پیراپزشکی شیراز هتل هما و پارک ازادی معلومه از محوطه بیرون رو تماشا میکنم یه عالمه ادم برفی متحرک که با احتیاط قدم روی برفا میزارن که لیز نخورن بچه های مدرسه های خیابون سمیه سر و صدای شادشون میاد و اوناییکه که توی پارک گوشه به گوشه عکس و سلفی میگیرن
استاد میفرمایند : به کارتون برسید
به به
برف دیدن هم کیف داره
شما هم به استاد گوش ندید
به کیف خود ادامه بدید
اره واقعا کی بشه دوباره برف بزنه
میگما اگه معلم انشا بودم، یه نمره ی عالی برای توصیف یه روز زمستانی شیراز رو می زدم پای این پست!!
ای جاااان به شیراز و ادمهای با حالش
قربون محبتت اینک جانم